گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 8
شماره 15 - مرداد و شهریور 1378









این جامع الکلمۀ علیالتقوي...
طی یکی دو ماه اخیر و به مناسبتهاي مختلف از جمله میلاد حضرت نبی اکرم، صلیاللهعلیهوآله، و سالگرد ارتحال امام خمینی،
قدسسره، همایشها و گردهماییهاي فراوانی با حضور سران و اندیشمندان کشورهاي اسلامی در ایران تشکیل شد. از فحواي کلام و
اهداف مذکور در بولتنها و خبرنامهها برمیآید که جملگی برگزارکنندگان بر ضرورت دستیابی به نوعی وحدت و هماهنگی میان
ملل مسلمان و بسط همدلی در میان ساکنان این وطن بزرگ اسلامی تاکید و بیم خود را از بروز تفرقه و آینده مسلمین و آنچه که
در قرن آینده فراروي آنهاست اعلام داشتند که متاسفانه علیرغم صرف هزینههاي کلان عاري از تلاش براي در افکندن طرحی نو
و برنامهاي مدون بود. برنامههایی که میتوانست مسلمین را در وقت رویارویی با بحرانها و دستیابی به نظامنامهاي براي اداره
سرزمینهاي اسلامی (در عصر غیبت) و طراحی طرحی براي آینده (مبتنی بر تعالیم دینی) یاري دهد. آنچه که در این همایشها دل را
میآزارد سکوت و غفلت درباره موضوعی است که نه تنها از استعداد لازم براي ایجاد وحدت میان همه فرق مسلمان برخوردار
استبلکه به دلیل داشتن انرژي و توانایی متراکم و بالقوه، امکان در افکندن طرحی نو براي اداره جهان آینده و گفتگو از آینده
جهان را داراست. این سکوت نشانگر غفلت گردانندگان این گونه همایشها و دستاندرکاران امور فرهنگی کشور از دو موضوع
طرحهاي استراتژیک در وقت گفتگو از نحوه اداره سرزمینها و ملتهاست و دوم، غفلت از » استراتژي و » مهم است: اول، غفلت از
آینده » منجیگرایی که تمامی مسلمین بر سر آن اتفاق نظر دارند و میتواند باب گفتگویی جدي درباره » مهدویت و » موضوع مهم
طرحی استراتژیک را فراهم آورد. غفلت از این دو موضوع موجب بوده » جهان و جهان آینده را بگشاید و بستر مناسب براي طراحی
تا طی 200 سال اخیر مسلمین هیچ گاه قادر به حفظ استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادي خود و خروج از موضع انفعالی و تاثیرپذیر
در برابر استکبار نشوند و به عنوان ملتهایی حاشیهنشین در کنار فرهنگ و تمدن غربی به سر برند. وضعیت کنونی سیاسی و اجتماعی
آینده در اذهان جوان تاریک جلوه کند و » ایران نیز حکایت از این دو غفلت دارد از سوي دیگر همین امر موجب بوده تا تصویر
بروز نوعی انفعال و واماندگی در میان مناسبات اجتماعی و اقتصادي را سبب شود. مگر غیر از این است که علیرغم واقعه بزرگ
تفکر، فرهنگ و تمدن مغرب زمین را در میان بسیاري از مناسبات » انقلاب اسلامی واسپس بیستسال تلاش رد پاي انفعال در برابر
فرهنگی و سیاسی و اقتصادي میتوان دید؟ و مگر جز این است که امروزه بسیاري از مردان اهل علم و سیاست دانسته و نادانسته
سعی در منطبق ساختن تعالیم دینی و مناسبات مردم با آموزههاي بیبنیاد غربی دارند و حجت موجه خود را از میان اقوال و آثار
روشنفکران غربی میطلبند و هم آنان را امام خویش ساختهاند و راي آنان را ملاك صحت و سلامت و عامل بقاء و دوامخود
میپندارند؟ آیا آنان که داعیه ریاست و کیاست امور فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سرزمینهاي اسلامی را دارند از این نکته غافلند
طراحی استراتژیک آن هم مبتنی بر مبانی نظري و فرهنگ دینی نمیتوان به اداره امور یک سرزمین و استمرار جریان » که بدون
صفحه 7 از 72
بزرگ سیاسی، فرهنگی و مادي ملتهاي مسلمان پرداخت؟ یا آنکه با تکیه به گمان خود این فرض را به اثبات نشستهاند که در میان
تعالیم اسلامی و شیعی سخنی درباره راههاي خروج از بنبستها به میان نیامده است؟ باید خون گریست که علیرغم همه تذکرهاي
ائمه دین در عصر پر فتنه آخرالزمان چونان خوابزدگان ره میپوییم. چگونه است که سرفصلهاي پذیرفته شده همایشهایی که
برگزار میشود نامی و نشانی از فصلالخطاب همه ملل و نحل - که کلیه اقوام بر سر ظهورش در عصر آخرین اتفاق نظر دارند -
« وقایع جهان ماقبلالظهور » بازگشت مسیح و » دیده نمیشود. امروزه در حالی که همه فرقههاي مذهبی مسیحی و یهودي با تکیه بر
سعی در ایجاد نوعی هماهنگی در استراتژي و سیاستهاي اجرایی خود دارند و بر سر نحوه رویارو شدن با حوادث احتمالی به گرد
یک میز آمدهاند مسلمین در وضعی مبهم سعی در پردهپوشی و کتمان حقایق و حوادث محتوم دارند. باید دانست، به همان سان که
ظهور مهدي » توحید و نبوت حضرت ختمی مرتبت میدان همراهی و همدلی را میگسترد، گفتگو از جهان آینده و » گفتگو از
صاحبالزمان، علیهالسلام که همه فرق شیعی و سنی بر سر اصل آن اتفاق نظر دارند باب همراهی و هماهنگی در عمل و نظر درباره
جهان آینده را میگشاید و بتدریج آنان را براي همه آنچه که پیش میآید مهیا میسازد. چگونه است که از طرح این مباحث جدا
آینده جهان » میافتیم و با تردید و گاه واهمه از حاشیه آن میگذریم؟ و چگونه است که در کنفرانس بزرگ وحدت اسلامی از
ساختن » سخنی به اجمال بر لوح کاغذ رانده میشود اما از گفتگو درباره ذخیره اسلام و ضرورت چنگ انداختن در دامان او براي
آینده جهان سخنی به میان نمیآید؟! چرا در همایش بزرگ مبلغان اعزامی به کشورهاي مختلف از وظیفه بزرگ آنان در عصر
ذکر نام بلند حضرت صاحبالزمان، علیهالسلام ذکري به میان نمیآید؟ هیهات که نطریهپردازان غربی چونان همیشه » غیبت ;یعنی
با تکیه بر آموزههاي مسلمین و سایر ادیان و عرضه آن در قالبهاي مورد پسند خود دیگر بار و دیگر بار ما را منفعل خواهند ساخت،
آرماگدون ، جنگ بزرگ آینده، آینده جهان و... » ، ظهور مسیح » چنانکه امروزه مطبوعات و مجامع غربی مملو از سخن درباره
مهدي، علیهالسلام ماندهایم و با ظن و گمان درباره آن مینگریم. » است. هیهات که هنوز در چار و هشت ضرورت گفتگو درباره
سردبیر
حضرت زهرا، سلاماللهعلیها ;فریاد رسا بر سر بدعتها
برخی مبلغان مسلمان و نیز شمار بسیاري از آن عده مدیحهسرایانی که به ذکر مصائب اهل بیت طهارت، علیهمالسلام، پرداختهاند
در بررسی و نقل وقایع تاریخی مربوط به زندگی آن بزرگواران - بویژه طاهره ایشان زهراي مرضیه، علیهاالسلام - کمتر به شرایط
محیطی دوران زندگی آن حضرت و نیز به وجه سیاسی، اجتماعی و تربیتی حیات ایشان اشاره داشتهاند. از این رو شمار کثیري از
مؤمنان که به هر علت از مطالعه سیره خاندان پیامبر طفره میروند و یا اصولا فرصتی بس محدود را به مطالعه کتبی متین و متقن
اختصاص میدهند و مسیر آشنایی ایشان با وجوه گونهگون زندگی معصومان، علیهمالسلام، صرفا از مجالس وعظ و روضه و
خطابه گذر میکند، علی رغم ادعاي الگوپذیري تام از سیره آن بزرگواران، با آن سیره علما و عملا بسی بیگانهاند. بسیاري از
مدیحهسرایان جامعه اسلامی ما - چه در گذشته و چه در زمان حال - به سبب عدم دسترسی به منابع اصیل و دست اول سیره و در
صورت دسترسی عدم توانایی یا سستی در رجوع بایسته بدین منابع و در کنار آن نوعی عوامزدگی افراطی که با ضعف قوه تحلیل
سیاسی اجتماعی و فرهنگی همراه میگردد، در مواردي معتنابه چهرهاي مشوه از این خاندان ارایه دادهاند. حال آنکه اگر آن دسته
از مورخینی که در سیرهنویسی به پردهپوشی و یا اطناب و پرداختن بیرویه به حواشی خو نکردهاند و یا آن عده مبلغان چیرهدستی
که از فرصتبه دستآمده در مجالس وعظ و خطابه و یا حتی تریبونهایی گستردهتر همچون صدا و سیما، بخوبی سود جسته و در
عوض تنزل تا به حد عامیانهترین افسانهپردازیهاي موهن و مبتذل، عوام را تا به سطح خواص تعالی میبخشند و از دروغپردازي و
تحریف و باژگونه جلوهدادن حقایق تاریخی میپرهیزند، فرصت فعالیتی گستردهتر مییافتند امت محمد، صلیاللهعلیهوآله، هرگز تا
صفحه 8 از 72
به این اندازه با سیره سلیم اهلبیت، علیهمالسلام، بیگانه نبود که مجموعه حوادث پبشآمده پس از رحلت رسول، صلیاللهعلیهوآله،
را در ربودن ملک فدك و یا فاصل شدن صدیقه طاهره، علیهاالسلام، میان در و دیوار و یا دفن غریبانه آن بزرگوار محصور ببینند و
بیآگاهی از منشا اصلی رخداد حوادثی چنان تلخ و گزنده به خود اجازه دهند که به پاسداشتحرمتبزرگترین بانوي پاسدار سنت
رسول، صلیاللهعلیهوآله، حرمتشکنی کرده و با لحنی و رفتاري نامناسب به ساحت قدس آن وجود گرامی - به گمان اکرام -
بیاحترامی روا دارند. پرسش صاحب این قلم آن است که آیا آن عده از مبلغین و مدیحهسرایان ما که وصف حالشان گفته آمد، تا
کنون سطري چند از خطبههاي پرشور فاطمیه را خوانده و هم آیا در معنا و محتواي آن کماهوحقه تامل ورزیدهاند؟ و آیا چنین
گمان نمیدارند که غم فاطمه، علیهاالسلام، بیش از آنکه در از دست دادن ملک فدك و یا حتی رفتار نامناسب امت پیامبر،
صلیاللهعلیهوآله، نسبتبه خود ریشهداشته باشد، در انحراف عمیق رخ داده در سنت پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، و در پیدایی گروهی
منافق به اصطلاح اهل تجدد که دین و دنیا را با هم میخواستند و دین را تابع مشهورات عرف زمانه معنا میکردند و عامدانه به
نسخ احکام الهی میپرداختند و عوامانه به تحریف و تبدیل لفظ و معناي شریعت دل بسته بودند و حرام خدا را حلال و حلال خدا
را حرام جلوه میدادند، ریشه داشته است؟ و آیا آن زمان که سوگنامه غمبار زهراي اطهر را بر خلق خدا واگو میکنند، بدین
جملات نورانی که به گاه محاجه آن بانوي بزرگوار با غاصبان ولایت، از ناحیه آن مطهره شرف صدور یافتهاست، اشارتی دارند؟
چون خداوند خانه پیمبران را براي پیمبر خود برگزید، دو رویی سربرآورد و جامه دین برتن درید. سرفرو برده ستمگران سخن آغاز
کرد و گمنام بیفروغان بر پله زمامداري خزید... شیطان از کمینگاهش سربرآورد، بدان حال که فریادتان داد و سبکبار در پیاش
1) شما کجا و دفع ) « زنهار که در فتنه فروغلتیدند و دوزخ کافران را خواهد بلعید » ، دویدند، به گمان خود از فتنه پرهیز میکردند
فتنه کجا؟ این کتاب خداست که در پیش شماست، آنچه از آن بازداشته هویدا و فرمانش و گواهی که عرضه کرده جملگی پیدا.
و هرکس جز اسلام دینی » ، آیا از آن پا پس میکشید و جز او را به داوري میگیرید؟ چه بد جانشینی را اي قوم ستمگر! برگزیدید
برگزیند پس هرگز از او پذیرفته نمیشود و در واپسین در ردیف زیانکاران جا گیرد. ( 2) و نیز آیا تاکنون از سر تامل در این بخش
از سخنان تکاندهنده آن بانوي گرامی - آنجا که در پس شکایت از سکوت رنجآور مسلمانانی که منکر را میدیدند و لب به
سکوت فرو میبستند و نداي مظلوم را میشنیدند و از یارياش دریغ میکردند و تحریف معنوي قرآن و دگرگونی آشکار سنت
رسول، صلیاللهعلیهوآله، را شاهد بودند و از آن جلو نمیگرفتند، به انگیزه عوامل پیدایش چنان رفتاري در جامعه مسلمین اشاره
میفرماید - نگریستهاند؟ جز این نیست که به تنآسایی خوکردهاید و بیتفاوتی را اساس کار خود نهادهاید. (بیپرده بگویم) از
و یا در این « دین خستهاید و آنچه را در دهان داشتید بیرون افکنده و به نشخوار کلامی که در کامتان نهادهاند مشغول گشتهاید
سخن اندیشیدهاند که: کتاب خدا پیش روي شماست که روز و شب آن را میخوانید و هر بام و شام ندایش را به گوش جان
محمد، [صلیاللهعلیهوآله]، جز رسولی که پیش از او رسولانی آمدند و رفتند. پس اگر بمیرد یا کشته شود بر پاشنههاتان » : میرسانید
3) امیر مؤمنان ) .« میگردید؟ پس هرکه برپاشنه خود بازگردد، خدا را زیان نمیرساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش میدهد
علی، علیهالسلام، در سخنانی که مدتها پیش از تصدي مقام خلافت و در مسجد پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، بر زبان راندهاند، در آن
حال که دیدگان مبارکشان به یاد ضربتی که قنفذ بر پیکر نحیف فاطمه زهرا، علیهاالسلام، وارد آورد، از اشک سیراب بوده است،
فرمودهاند: تعجب از قومی است که میبیند سنت و روش پیامبرشان یکی در پس دیگري و جمله به جمله، جا به جا میشود و به این
تغییر سنتها و به این بدعتها رضا میدهند. بلکه بالاتر، اگر کسی این بدعتها را منکر شود و یا اعتراضی کند، او را سرزنش کرده و بر
وي خشم میگیرند! سپس گروهی در پی ما میآیند و از این بدعتها و ظلمها و آنچه آن (بدعتگذار) در دین ایجاد نموده پیروي
کرده و بدعتهاي او را سنت و جزء دین قرار میدهند و به آن بدعتها به سوي خدا تقرب میجویند!! نگاهی گذرا به مجموعه
بدعتهاي نهاده پس از رحلت رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، عمق فاجعهاي را که زهراي اطهر در دوران کوتاه حیات خود پس از
صفحه 9 از 72
پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، مکررا خطر آن را بر مسلمین گوشزد میفرمود ;نمودي روشنتر میبخشد و مشورت با یهود و نصاري، اخذ
بطانه از ایشان، بدعت در حکم نماز به گاه بیآبی، بدعت در حکم ارث به جامانده از جد، بدعت در مقیاس شرعی اندازهگیري،
بدعت در ضدیتبا موالی و نوعی پانعربیسم ابتدایی، بدعت در تکتف در نماز، بدعت در تحریم متعه ازدواج و حج، بدعت در
به جاي آن، بدعت «! الصلوة خیر منالنوم » حی علی خیرالعمل از اذان و نهادن جمله » سنگسار غیرقانونی، بدعت در حذف عبارت
در حذف سهم مؤلفۀ قلوبهم از مصارف هشتگانه زکات، بدعت در صحتسه طلاقه گفتن زوجه در یک مجلس و نیز ندادن سهم
ذويالقربی و مخالفتبا نص صریح کتاب آسمانی دراینباره تنها نمونههایی کوچک از سیاهه طویل بدعتهاي نهادهشده، در ایام
کوتاه پس از رحلت رسول خدا، صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و پیش و پس از شهادت دخت گرامی آن حضرت، علیهاالسلام، اند.
زهراي مرضیه، علیهاالسلام، در زندگی کوتاه خود پس از پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، بارها و بارها بر این نکته تاکید داشتند که
هرگونه انحرافی از سنت نبوي - ولو بظاهر خرد و کوچک - عاقبتبه تنافري عمیق میان جامعهپردازي و سلوك فردي آحاد جامعه
ماانزلالله خواهد انجامید و از آن رو که جوامع بشري همچون همه پدیدههاي عالم آفرینش بر سنتی تبدیلناپذیر ره » اسلامی با
میسپارند، جلوگیري از تبعات سوء ناشی از این انحراف در آینده بسی دشوارتر از اکنون خواهد بود. امت مسلمان با سرپیچی از
پذیرش ولایت امیر مؤمنان، علیهالسلام، و نیز با رها کردن غالب آنچه از سوي خداوند حکیم بدان فرمان داده شده بودند، تحقق
همه وعدههایی را که در پس انذارهاي متعدد قرآن کریم ذکري از آنها به میان آمده بود مشاهده کردند. چندین قرن تسلط یهود و
نصاري و اشرار جامعه اسلامی بر امت مسلمان که اثرات سوء آن در برخی بلاد همچنان باقی است، ازدست رفتن تدریجی هیمنه و
هیبت جامعه مسلمین در اثر نزاع و تفرقه درونی، گسترش فقر و ناامنی روانی در اثر سوء تدبیرهاي اقتصادي، جملگی اثرات سوء
نافرمانیهایی شمرده میشود که از سوي مسلمین نسبتبه تعالیم قرآن و وصایاي پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، روا رفته است. آن زمان
که مسلمین علیرغم تاکید چندباره قرآن، یهود و نصاري را محرم اسرار خود گرفتند و یا سیره ظالمین را سرمشق و الگوي خود
قرار دادند، آن زمان که مسلمین امر به معروف و نهی از منکر را که برجستهترین وجه تمایز ایشان از سایر امم محسوب میشد
معطل گذاردند، آن زمان که رباخواري و رشوهگیري به صورت سنتسیئه اقوام مسلمین درآمد، آن زمان که فرقهگرایی در
گسترده جامعه اسلامی رو به تزاید گذارد، آن زمانی که علماي درباري به تبعیت از ملا و مترفین جامعه اسلامی به تنآسایی و
شادخواري رو کردند، غیر قابل انتظار نمینمود اگر تنها پنجاه سال پس از رحلت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوآله، همان صحابهاي که
زمانی بزرگترین مباهات و افتخار ایشان همراهی پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، بود و همان تابعینی که به پیروي از صحابه، پاسداري از
سنت رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، را بزرگترین وظیفه خویش میشمردند، راه شریعه را بر پسر پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، که جز
براي حق قیام نکرده بود سد کنند و بر او و اهل حرم او شمشیر و تازیانه کشند یا سفیهانهپیرامون او را تهی سازند. همچنین غیرقابل
انتظار نمینمود اگر آن برج عاج تمدنی که بر پایههایی از اسلام التقاطی و درباري بنا شده بود، همچون فوارهاي به اوج رسیده بر
واقعیت آن است که اسلام التقاطی و درباري از همان آغاز عقیم زاده شد و تمدنی چنین » ! مرداب بیهویتی سرنگون شود. آري
و این همه تجلی عملی همان « سستپایه اگرچه در ظاهر بالید و سر به آسمان سود لیکن از درون پوسید و بر خاك فرو افتاد
وعدهاي بود که سالها پیش از این واقعه و دو سه ماهی پس از آنکه علی، علیهالسلام، همسر و فرزندان خود را بر استري مینشاند و
کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال همپیمانی از آن همه مدعیانی که مصاحبتبا رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، را حافظ دین و
دنیایشان میدانستند سر میکشید و جوابش نمیگفتند، دو سه ماهی پس از آنکه بر در خانه علی، علیهالسلام، هجوم آوردند و
شعلههاي آتش را بر اهل بیت پیامبر، صلیاللهعلیهوآله، عرضه کردند، دو سه ماهی پس از آنکه ریحانه باغ رسول، صلیاللهعلیهوآله،
را به جرم عدم سازش با سنتشکنان غاصب ولایت میان در و دیوار ناجوانمردانه تازیانه زدند ;بر لسان مبارك صدیقه مطهره فاطمه
زهرا جاري شده است و این واپسین سخنان زهراي اطهر، علیهاالسلام، در بستر بیماري است: به خدا سوگند اگر سررشتهاي را که
صفحه 10 از 72
پیامبر به علی سپرد بدو میسپردند، بنرمی به راهشان میبرد، بیآنکه مرکبشان از نفس افتد یا که خود آسیمهسر گردند. و بیقین به
آبشخوري لبریز از آب گوارا واردشان میساخت و چنان سیرابشان میساخت و چنان سیرابشان میکرد که هر سیرابی به چشم
حیرت در ایشان بنگرد... و بیقین درهاي آسمان و زمین را میگشود و بر ایشان برکت فرود میآورد. [اما نکردند] و زودا که
3. همان، آیه . 2. سوره آل عمران ( 3)، آیه 85 . خداوند به کیفر کردارشان مؤاخذهشان کند. پینوشتها: 1. سوره توبه ( 9)، آیه 49
144 . منابع و مآخذ: 1. بلاغاتالنساء ابوالفضل احمد بن طاهر مروزي 2. کتاب سلیم بن قیس هلالی و ترجمه فارسی آن اسرار
آلمحمد (ترجمه اسماعیلانصاري) 3. جامعهرشدیافتهقرآنی، آفتهاو عبرتها، امین میرزایی، روزنامه کیهان شماره 14916 ، ص 6
در رثاي حضرت زهرا، سلاماللهعلیها
از علی نقل است کان روح روان غسل چون میداد زهراي جوان امر میفرمود طفلان را به خواب تا نیفتد کودکان را اضطراب
آنچنان گویی که مادر خفته است یا مگر دخت پیمبر خفته است تا حسین از سر نگیرد ناله را خود ز مژگان حسن دنباله را الغرض
تا نوبتبازو رسید غسل زهرا چون که بر پهلو رسید شیر یزدان نالهاي جانکاه کرد آنچنان که کودکان آگاه کرد کآي ماه من به
ابرویت قسم بر کبودیهاي بازویت قسم گفت اسما: کاي ولی روزگار کز تو روشن شد ز انجم شام تار تو سفارش میکنی ما را به
صبر لیک خود گریان به زهرا همچو ابر گفت اسما را شه عالیجناب با دل نالان و با چشم پر آب کآي اسما شرم دارم من ز دوست
زین کبودیها که بر بازوي اوست میزند چون حلقه در چوب من آه اسما پهلوي محبوب من شرم دارم زین سبب از روي او چون
ندیدم تا کنون بازوي او داغ زهرایم ز نو در جان فزود کین کبودیها ز من پنهان نمود آه اسما دستیارم را ببین واي پهلوي نگارم
را ببین پهلوي در ماندهاي اي واي من آه اي صدیقه کبراي من. احمد عزیزي
عمر با برکت
اشاره: استاد علیاکبر غفاري را بحق میتوان حلقه واسط نسل امروز با میراث کهن و پرارزش شیعی دانست. او عمر پر برکتخود را
صرف احیا و تحقیق منابع اصلی شیعه نموده و تاکنون حدود پنجاه عنوان کتاب را در زمینههاي مختلف فقهی، تفسیر، روایت، تاریخ
و عقاید مورد تحقیق و تصحیح قرار داده است، که تعداد مجلدات آنها به 160 جلد بالغ میشود. مهمترین آثاري که ایشان به
تنهایی آنها را مورد تحقیق قرار دادهاند عبارتند از: الکافی (محمد بن یعقوب کلینی)، تهذیبالاحکام (شیخ طوسی)، من لا
یحضرهالفقیه (شیخ صدوق)، تحفالعقول (ابن شعبه حرانی)، جامعالمدارك (سید احمد خوانساري)، الخصال (شیخ صدوق)،
کمالالدین و تمامالنعمۀ (شیخ صدوق)، الغیبۀ (محمد بن ابراهیم نعمانی)، اعلامالوري باعلامالهدي (فضل بن حسن طبرسی) و... اما
تعدادي از آثار که ایشان با همکاري دیگران آنها را مورد تحقیق قرار دادهاند عبارتند از: شرحالکافی (ملا صالح مازندرانی)، تفسیر
منهجالصادقین (فتحالله کاشانی)، توحید (شیخ صدوق) و... او اکنون در آستانه 75 سالگی پرتلاش و مصمم به کار خود ادامه
میدهد و تحقیق کتابالاستبصار (شیخ طوسی) را در دست دارد. با توجه به اینکه استاد غفاري چند مورد از منابع اصلی موضوع
غیبت را مورد تحقیق قرار داده و حاشیه و تعلیق زدهاند، مناسب دیدیم که خدمتشان برسیم و در این زمینه با ایشان گفتگو داشته »
باشیم. آنچه پیش روي شماستحاصل گفتگوي ما با ایشان است، امیدواریم که مورد استفاده شما عزیزان واقع شود. موعود: یکی
کمالالدین و تمامالنعمۀ شیخ صدوق است. با توجه » از کتابهایی که حقیقتا باید گفت جنابعالی آن را احیا کردهاید کتاب معروف
به اینکه نسل امروز ما کمتر با کتابهاي اصلی که در باب مهدویت نوشته شده آشنا هستند ;لطفا بفرمایید چه انگیزهاي باعثشد که
این کتاب را انتخاب کردید و ویژگیهاي این کتاب چیست؟ استاد غفاري: من چهار پنج تا بچه کوچک داشتم که همسرم مریض
شد اطباء گفتند سرطان است، اما به او نگفتند، به خواهرم گفته بودند، خوب میدانید که وقتی کسی در سن چهل سالگی باشد و
صفحه 11 از 72
چهار، پنج تا بچه داشته باشد و یک نفر هم که اینقدر به او کمک کرده باشد و حالا ابتلاء بیابد به اصطلاح خیلی برایش سنگین
است، برادر همسرم طرف عبدالعظیم و ابنبابویه سکونت داشت. یک روز ایام عید بود و ما باید میرفتیم دیدن آنها، همگی سوار
ماشین شدیم تاء برویم دیدن برادرش من توي راه که میرفتیم بشدت غمگین بودم و ذهنم متوجه ابنبابویه و حضرت صاحب،
علیهالسلام، بود و کتابهایی که در این موضوع نوشته شده است و نمیدانم چطور شد که یک مرتبه دعا کردم و گفتم: خدایا اگر
مریضی زنم را شفا بدهی من همه هم خودم را میگذارم و یکی از کتابهایی که مربوط به حضرت است و مورد علاقه ایشان است
و مرحوم مجلسی این کتاب را ارزشمندتر از کتابهاي دیگر میداند، تصحیح کرده و چاپ میکنم و از حضرت صاحب هم تقاضاي
من این است که حاجت مرا از خدا بخواهد تا برآورده شود این را در دلم نیت کردم بدون اینکه بر زبان بیاورم. یکی دو ماه
گذشت. همسرم را مرتب پیش دکتر میبردند و برمیگرداندند. در یکی از این روزها که نتیجه یکی از آزمایشها را پیش دکتر برده
من این جواب آزمایش را قبول ندارم. حتما اشتباه شده ببرید به فلان آزمایشگاه . این بار بردند آنجا اما باز » بودند دکتر گفته بود
هم جواب گرفتند که هیچ موردي ندارد و اثري از سرطان نیست. خلاصه حالش بهتر شد و راه افتاد. من هم شروع کردم به تصحیح
کمالالدین آن مقدار که در امکانم بود. حدود 30 یا 35 سال پیش بود. وقتی کار تصحیح کتاب به پایان رسید من تقریبا هیچ »
پولی براي چاپ آن نداشتم. یکی از دوستان که کار آزاد داشتبه من پیشنهاد کرد با ماشین او برویم شاه عبدالعظیم. زمانی که به
ابنبابویه رسیدیم ماشین را متوقف کرد و رفتبراي زیارت. من هم در کنار در ایستادم در حالی که کتاب در دستم بود فاتحهاي
از خدا بخواه که پولی برسد و من کتاب شما را چاپ کنم. من نذري کرده بودم » : براي شیخ صدوق فرستادم و خطاب به او گفتم
پس از زیارت وقتی آمدیم دوباره سوار ماشین شدیم که برویم زیارت حضرت «. که ادا کردم اما الان در چاپش درماندهام
عبدالعظیم. دوستم پرسید با مرحوم صدوق خیلی حرف زدي. آنجا که امامزاده نیستیک فاتحه کافی است. گفتم ایشان براي من
بسیار والامقاماند. امامزادهها سیداند اما ایشان از بزرگان و ارکان عالم تشیع است. مبلغ اخباري است که از ائمه، علیهمالسلام،
رسیده. درست است که سید نیست ولی مؤمن حقیقی است. او پرسید: مگر شیخ صدوق چه کرده؟ گفتم کتابهایی نوشته که من
میخواهم چاپ کنم ولی کار آسانی نیست و هزینه دارد. گفت: من همه هزینهاش را پرداخت میکنم و هنوز ما به حرم نرسیده
بودیم که گفت الان چکش را مینویسم فقط بگو چقدر؟ من چون حساب کردم که یک حالت روحی بر او عارض شده و ممکن
است فردا پشیمان شود گفتم به من قرض بده! گفت: هر کاري میخواهی بکن و خلاصه پول را داد. هزینه چاپ کتاب 28 هزار
تومان شد. ولی روزي که میخواستیم کتاب را منتشر کنیم و صحاف پیغام داده بود که کتابها آمادهاند و بیایید ببرید. حسب اتفاق
چه کتاب خوبی » : به منزل شخصی دعوت داشتم که از تجار بازار بود. کتاب را در دست من دید و چون مرد باسوادي بود گفت
است. همه اینها را به من بفروشید تا من از ثلث اموال پدرم اینها را منتشر کنم . بالاخره آن قدر اصرار کرد که همه را خرید و من
طلب دوستی را که از او قرض کرده بودم پرداخت کردم. همین قدر بگویم که این امور در نظام عالم در درجه اول است و خارج از
نظام نیست. نیازي هم به دیدن این و آن نیست ;رو به خدا که بکنی کار درست میشود. موعود: با توجه به اینکه خودتان هم به
عظمت و رتبه این کتاب اشاره کردید لطفا از ویژگیهاي آن بگویید. استاد غفاري: مرحوم مجلسی میگوید کتاب کمالالدین از
همه کتابهایی که درباره حضرت نوشته شده عالیتر است. مؤلف در این کتاب آنچه را که مربوط به حضرت است از همه طریق،
شبی خواب دیدم که در حال طواف هستم. شخص » : امامیه و غیر امامیه جمع کرده است و جامعیت دارد. در مقدمه نوشته است
بزرگواري کنار حجرالاسود نشسته است. فهمیدم که این خود حضرت صاحب است، با من مخاطب شد و گفت قرار بود درباره
غیبت من کتابی بنویسی، کو پس چرا ننوشتی؟ من گفتم کتابی در فلان جا، مقالهاي در فلان جا نوشتهام. گفتند: نه به آن ترتیبی
که من میگویم بنویس. یعنی، آن کسانی که از طرف خدا هستند و غیبتی برایشان رخ داده همه را یک به یک بگو تا به من برسی.
من دیگر از خواب پریدم، فهمیدم که باید دیگر این کار را بکنم، دیگر همه کارها را کنار گذاشتم . اینها مطالبی است که مرحوم
صفحه 12 از 72
شیخ صدوق میگوید. بعد در اواخر کتاب هم میگوید من نمیخواهم بگویم تمام اخبار این کتاب از نظر سند صحیح است، اما
اخباري که صحیح است همهاش را در این کتاب آوردهام و به آنها تمسک میجویم و نه به اخباري که ضعیف است. پس از
تصحیح کتاب به فکر ترجمه آن افتادیم و با کمک برخی دوستان این کار را شروع کردیم. جلد اول تمام شده است. مرحوم
کمرهاي آن نسخه قدیمی پر غلط را ترجمه کردهاند که خیلی به هم خوردگی دارد، اما نسخه ما نه، آن نسخه که ما مقابله کردیم
کمالالدین ، نسخهاي موجود در کتابخانه مرحوم آیتالله مرعشی است که خود ایشان فرمودند » غلط ندارد. و بهترین نسخه کتاب
من پنجشش تا نسخه دارم ولی این نسخه عالیترین نسخه است که به شما میدهم با شش تا نسخه آن مقابله کنید، ما هم با آنها
غیبت نعمانی که آن را احیا فرمودهاید داشته باشید و در مورد ویژگیهاي خود » مقابله کردیم. موعود: یک اشارهاي هم به کتاب
کتاب و مؤلف، لطفا توضیح بدهید، چون نعمانی به نسبت مؤلفین دیگر شیعه ناشناختهتر است. مردم با شیخ طوسی و شیخ صدوق
بیشتر آشنا هستند اما نعمانی را کمتر میشناسند، لطفا از جایگاه کتاب غیبت نعمانی در مجموعه معارف مهدویتبفرمایید. استاد
کافی را براي مرحوم کلینی قرائت کرده و » غفاري: نعمانی از شخصیتهاي بزرگ و شاگردان کلینی است، نعمانی، نسخهاي از کتاب
کافی هایی که الان چاپ شده است در بخشهایی از آن احادیثی وجود دارد، که » با نسخه خود کلینی مقابله کرده است. در همین
در ذیل آنها گفته شده است. در نسخه نعمانی این حدیث هست در نسخههاي دیگر نیست. نعمانی و چند نفر دیگر از شاگردان
کلینی هستند که در مقدمه کافی ذکر شدهاند. نعمانی از آنهاي دیگر جلوتر است از نظر فهم و فراست و فکر جلوتر است. نعمانی
که وقتی به لبنان رفتم، در اواخر عمرم از من تقاضا » : غیبت مینویسد » مسافرت کرده و رفته استشامات و در آنجا ظاهرا در مقدمه
کردند راجع به حضرت ولی عصر، علیهالسلام، مطالبی را نقل کنم و بنویسم من هم کتابخانهاي همراهم نبود اما آنچه که میدانستم
راجع به حضرت صاحب، آنها را نقل کردم ;از اصل بحثخود امامت تا وقتی که حضرت میآید و ظهور میکند چه اعمالی انجام
کتاب غیبت نعمانی کتاب بسیار خوبی است و من هم آن مقداري که امکان .« میدهد و آنجا چه میشود، و دنیا چطور میشود
داشته است آن را تصحیح کردهام و پسرم هم ترجمهاش کرده است. علیايحال این کتابها درجه اول کتابهایی است که مربوط به
حضرت میشود یعنی اصلا اصول است اگر کتابهایی دیگر تا قرن پنجم، ششم، هفتم، هشتم نوشته شده است آنها اصل است. اینها
غیبت شیخ طوسی و » اگر مغایر با آنهاستباید در اینها حرف زد، آنها اساس هستند. موعود: اگر بخواهید مقایسهاي داشته باشید بین
غیبت نعمانی از جهت اتقان مطالب کدام یک را ترجیح میدهید؟ از نظر زمان تالیف که ظاهرا غیبت نعمانی زودتر تالیف شده
است. استاد غفاري: غیبتشیخ طوسی غیبت کلامی است، یعنی مانند دیگر کتابهاي کلامی، موضوعات مرتبط با حضرت مهدي و
غیبت را مطرح و براي اثبات آنها استدلال میکند. کتابهاي دیگر تنها نقل روایات میکنند، شیخ طوسی عناوینی را که مطرح کرده
آن وقت اخبارش را آورده است، در واقع دارد برهان میآورد به آن مطالبی که شیعه معتقد است. یعنی از معصومین و رسول خدا
برهان میآورد، یعنی وقتی میگوید اینها معتقدند که وقتی میآید چنین میکند آن وقتبرهانش را از اخبار نقل کرده است. آن
عنوانهایی که در غیبتشیخ طوسی است عنوانهاي خیلی علمی و درجه بالاست، یعنی دانشمندان روي این عناوین کار میکنند
همهشان همینطور هستند، شیخ مفید هم همین طور استشیخ مفید آن اشکالهایی را که گرفته شده، رفع کرده است، او در کتاب
غیبت خود مطالب را به صورت برهانی و استدلالی آورده است و اینها همه قابل استفاده است. موعود: یکی دیگر از کتابهایی که »
البرهان فی علامات مهدي آخرالزمان متقی هندي است ;با توجه به اینکه این کتاب از کتب اهل سنت » شما احیا کردهاید کتاب
البرهان فی علامات مهدي آخرالزمان با آن » : استبفرمایید چه انگیزهاي باعثشد که اقدام به تصحیح آن کنید؟ استاد غفاري
پانوشتهایی که من بر آن نوشتهام براي آنکه اثبات کنم که این را که علی متقی هندي در قرن دهم دارد میگوید در قرن ششم هم
گفتهاند در قرنچهارم هم گفتهاند، در قرن پنجم هم گفتهاند، من به آن کتابها تمسک کردهام یعنی پانوشتها آوردهام. علی متقی
هندي شخصیت علمی بسیار بزرگی است تا جایی که زمان او چندین نفر که کتابهایی داشتهاند درباره احکام از علما سؤال میکنند
صفحه 13 از 72
همه آن علما میگویند آنچه که علی متقی هندي نگفته باشد به آنها اعتنا نکنید. او راجع به حضرت مهدي، علیهالسلام، نوشته
است، درباره غیبتش چیزي ننوشته است در اینکه مهدي ظهور میکند و این کارها را میکند. غیبت و اینکه حضرت زنده است، و
غایب است، را فقط شیعه اثنیعشري معتقدند. علی متقی هندي آن اخباري که راجع به حضرت است همه را آورده است و به
صورت اخبار از پیغمبر نقل کرده، که مهدياي هست، میآید و دنیا را اینطور میکند، اما غیبت او را روایت نمیکند. من آن
مقدار که امکان داشته است این را تصحیح کردهام. ما اگر مطلبی در متن بوده که با کتابهاي دیگر کم و زیاد داشته است ما اینجا
آوردهایم. موعود: ما شما را خیلی خسته کردیم. من به عنوان آخرین سؤال میخواستم این نکته را بفرمایید که چه توصیهاي براي
پژوهشگران حوزه و دانشگاه و کسانی که در زمینه مهدویت میخواهند کار بکنند دارید؟ آیا در زمینه موضوع مهدویت اولا ما
آثار احیا نشدهاي داریم که لازم است احیاء بشود یا نه و در ثانی کارهایی که الان باید در زمینه مهدویت صورت بگیرد (قدما کار
خودشان را انجام دادند و رسالتخودشان را در باب مهدویتبه کمال رساندند) الان پژوهشگرانی که میخواهند در باب مهدویت
قلم بزنند و کار کنند چه عرصههایی به نظرتان میرسد که باید کار شود و جاي خالیاش احساس میشود؟ استاد غفاري: عقیده من
شاید مورد قبول بعضی از روحانیون نباشد اما این را باید توجه داشته باشیم که ائمه ما دوازده نفر بعد از رسول خدا بودهاند که دین
مقدس اسلام را معرفی و حفظ کردهاند. این دینی که آخرین درجه ادیان از نظر عظمت است و احکامش انسانساز است. اما
متاسفانه ائمه ما را نگذاشتند کار کنند آنها را یا خانهنشین کردند و یا کشتند، دوازدهمی هم اگر میآمد یا خانهنشین میکردند،
چنان که بود یا میکشتند. خداوند او را غایب کرد تا این مردم روي زمین آماده براي او باشند یعنی آن نوع خودشان را درست
کنند، یعنی بفهمند که این طرز حکومتی که درست میکنند، سلطنتی، جمهوري و از این قبیل که هزارها هست اینها نمیتواند
انسان را به واقعیت انسانیتبرساند، مگر آن حکومت الهی که انبیا دارند. یعنی حکومتباید در اختیار او باشد که نبوي است. چون
آن افراد را یازده نفرشان را یا خانهنشین کردند یا کشتند که به عقیده بعضیها همه را کشتند، آن دوازدهمی را خدا غایب کرد،
آنچه ما از روایات میفهمیم این است که وقتی آماده براي آن حکومتشدند خداوند آن حضرت را و میفرستد. ولو همه مردم نه،
اما لااقل یک جمعیتی که پشتیبان او باشند که وقتی او دعوت میکند حاضر باشند از همه اطراف عالم به هر صورتی که
هستخودشان را به او برسانند تا آن حکومتسر کار بیاید. آن افرادي که منتظر حکومت آن حضرتاند بایست این طور باشند که
تنها آنچه را که خدا میخواهد بخواهند و انتظار آن را داشته باشند نه انتظار آن چیزي که خودشان میخواهند و دوست دارند. امام
زمان بیا فلان کار را بکن، امام زمان بیا این طور کن، اینها نه. بیا اي دست واقعی خدا، اي یدالهی بیا این زمینه و این جهان را آن
فطرة الله التی فطر الناس » طور کن که تمام این افراد به مرحله انسانیت واقعی برسان. همه را خدا بر اساس فطرت الهی آفریده است
منتها فطرتها پوشیده میشود، منحرف میشود وقتی آن حضرت بیاید همه مردم را به سوي آن سرشت واقعی سوق میدهد، و « علیها
همه به حق واقعی خودشان میرسند، انتظار آن حکومت، ولو خونمان در آن راه ریخته شود، براي ایجاد آن حکومت ما حاضریم،
و امثال « خاضعا خاشعا متزللا » ، لذا شما میبینید در دعاهایی که ما داریم، وقتی از خدا چیزي میخواهیم میگوییم، از تو میخواهیم
اسئلک مستانسا، لا » : اینها، اما در دعاي افتتاح وقتی که آن حکومت را میخواهد چون انتظار آن حکومت را میکشد میگوید
خائفا و لا وجلا مدلا علیک یعنی آمادهام ولو اینکه خونم ریخته شود آن حکومتبیاید، افراد تا به آن درجه نرسند، آن حکومت
نمیآید. اگر واقعا یک جماعتی بگویند ولو خون ما ریخته شود اما آن حکومت روي کار بیاید و آن فردوس اعلا روي زمین نقش
بگیرد، ما حاضریم خون هم بدهیم آن وقت امام زمان هم شبانهروز آماده است، ما آماده آن حکومتبشویم او میآید، تا ما آماده
آن حکومت نشویم آن حضرت نمیآید. من آنچه را که از روایات میفهمم این است که ما باید آن حکومت آماده باشیم، وقتی
که از خدا میخواهیم که خدایا فقر را از بین ببر، یعنی اینکه خدایا کاري کن که آن نوع بشویم که نگذاریم فقر بیاید، خدایا
نادرستیها را از بین ببر، یعنی آن نوع بشویم که از نادرستی هم بدمان بیاید، آن جماعتی که این طور میشوند که به این حد
صفحه 14 از 72
میرسند و انتظار آن حکومت را دارند، آن وقت امام زمان میآید تا آن طور نشود نمیآید با دعاي ما نمیآید با خواست ما،
میآید. یعنی از خدا بخواهیم، آن دولت واقعی را که انسانها را به مرحله واقعیت انسانیت میرساند به نحوي که حقوق هیچ کس
پایمال نمیشود. چقدر افراد هستند که استعداد دارند ولی این دانشکدهها دانشگاهها و مدارس و حوزهها نمیتواند استعداد آنها را
به مرحله فعلیتبرساند عمرها تلف میشود، ما اگر واقعا او را میخواهیم آن وقت او را میرساند. موعود: نقش اهل تحقیق و
پژوهش در زمینهسازي ظهور چیست؟ استاد غفاري: باید این حرفها را بزنند باید مردم را آماده کنند براي آن حکومت. باید کاري
کنند که واقعا از بد، بدشان بیاید، و ناراحتبشوند، یعنی مردم را توجه بدهند به اینکه چه جایگاهی دارند، اینکه آنها مسجود
ملائکه هستند، همه ملائکه به انسان سجده کردند، نه اینکه حالا همه فرشتگان به انسان لعن کنند. همه این افراد که کتاب
مینویسند باید انسان را بسازند خودشان و مردم ساخته بشوند. من یک کتاب مینویسم که به من بگویند آفرین نمرهات بیست
است. این غیر از آن است. خدا این انسان را همینطور که دلش خواسته استخلق کند که نیست، حقیقت انسانیت در انسان است که
میتواند وجود پیدا کند در حیوانات نیست. صد هزار سال پیشتر هم زنبور عسل این کار را میکرده است اما انسان این طور نیست،
انسان سراسر استعداد است، استعدادش در صراط مستقیم به کار میافتد، نه در کارهاي دیگر. یک دفعه بمب میسازد و میلیونها نفر
از بین میروند. اگر همه انسانها را مثل خودش بداند، و همه انسانها را مثل خودش دوستبدارد، هیچ وقت ظلم و ستم و نادرستی
رخ نمیدهد. از این روایاتی که در کتابهاي اهلبیت هست ما اینها را فهمیدهایم که نبی اکرم، صلیاللهعلیهوآله، و امامان
میخواستند انسان درست کنند. اما همه ائمه را کشتند و خداوند هم آخرین آنها را غایب کرد. گفت هر وقت آماده شدید براي
شما امام میفرستم و حکومت میفرستم آقایان هم باید در نوشتههایشان همیشه مردم را براي آن حکومت آماده کنند موعود: از
اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم.
یک سبو عطش
دعا براي تعجیل » : در جستجوي عشق بگذارم ;تا بگویم: اولا » یک سبو عطش ؟ ابتدا میخواستم نام این نوشتار را » قسمت اول چرا
خواستن است ;جستجو از اعماق وجود، و ژرفاي فطرت. و بگویم: دعاي » طلب و » ،« جستجو » فرج امام عصر، علیهالسلام، جدا یک
گمشده دارد و به جستجوي آن میپردازد. به جستجوي آرمانی بلند هدفی بس ارجمند و غایتی » ، فرج، نشان آن است که انسان
بزرگ، الهی و انسانی و بگویم: دعا براي تعجیل فرج، یک حرکت مبارك، آگاهانه و آرمان گرایانه براي فراهم آوردن زمینههاي
تحقق آن هدف و غایت عظیم است. و جوششی است از متن عواطف و احساسات پاك انسانی، و عقاید و آرمانهاي مقدس مکتبی.
و مبارزه و کوششی والا و ژرف ;که انسان منتظر و معتقد به مکتب ولایت را در مسیر صلابت و استقامت قرار میدهد. و ثانیا:
گمشده انسان و جهان. به » این همه ارزش است و فضیلت، و آگاهی و کرامت ;در واقع، همان » عشق ، خلاصه و عصاره » بگویم که
عشق تعبیر کرد. و » یک کلمه بیان کنیم، شاید بتوان آن را به » دیگر سخن، اگر بخواهیم آن همه فضیلت و ارزش و مبارزه را در
حکایتگر جلوهاي از فرهنگ مهدویت ، » دعا براي تعجیل فرج و » در جستجوي عشق بیانگر گوشهاي از معانی و ابعاد عمیق » : بنابراین
آن همه است همراه با » ، یک سبو عطش به ذهنم نشست. و همین را انتخاب کردم، تا بگویم: دعاي تعجیل فرج » است. اما سپس نام
آن همه استبا محتوایی آگاهانهتر، مشتاقانهتر و سازندهتر. و بگویم: رسیدن به زلال حیاتآفرین عشق، تشنهکامی » . عطش » یک
رسید. و باید « کوثر » عین الحیاة ( 2) ، باید سبویی از عطش نوشید. باید تشنه شد تا به » ماء معین ( 1) و » میطلبد. براي نیل به
یک سبو عطش نشان تشنگی کسی است » : دعاي تعجیل فرج ، تبلور این شناخت و عطش است. و بگویم » شناخت، تا تشنه شد. و
که براستی ظهور امام عصر، علیهالسلام، را از خداوند میطلبد و از عمق وجود براي آن حضرت دعا میکند. و اگر بپرسی: تشنه
چه؟ میگویم: تشنه همه آرمانهاي انسانی ;تشنه حق و فضیلت و عدالت ;تشنه پایان یافتن ظلم و ستم از پهنه تمام گیتی ;تشنه تجلی
صفحه 15 از 72
زیباترین جلوههاي خیر و خوبی و والایی ;و رشد و تکامل معنوي ;و اسماء و صفات ربوبی. و بگویم: بیاییم این تشنگی و عطش را
درك و احساس کنیم. چه ;ما انسانها همه، به فطرت خویش تشنه این زمزم زلال عشق هستیم، اما به آن توجه نداریم و احساسش »
که بیاید، کام تشنه جهان « او ;» نمیکنیم! پس بیاییم آن را احساس کنیم! و چون احساس کردیم، آن را از خداوند درخواست کنیم
آب گواراي » : را جرعه جرعه حق و عدالت، و جان عطشناك انسان را سبو سبو عشق و صمیمیت و آرامش خواهد نوشاند ;زیرا او
( چشمهسار جوشان ( 6 » 5) پاکیها و صمیمیتها ;و ) « باران پر بار » ابر بارنده ( 4) خوبیها و والاییها ;و » 3) است ;و ) « تشنهکامی انسانها
جا گرفته است: و من « سبو » در این « بحر » بهشت ( 8) جان آدمها. و بگویم: یک » 7) زلال سپیدیها و کرامتها ;و ) « آبشار » ارزشها ;و
این بهشت قدم نهی ;پس با هم بدان سو میرویم. طرح مساله طرح » میدانم تو خواننده خوب و صمیمی، دوست داري به حریم
مساله، به اشارت چنین است: الف) بر کسی پوشیده نیست که مکتب امامت و ولایت در اسلام ناب، از اهمیتی حیاتی و جایگاهی
مهدویت به » ، بس بلند برخوردار است. اسلام بدون ولایت، آسمانی بیخورشید و پیکري بیجان بیش نیست. ب) و در این مکتب
فرهنگ است. اندیشه و » و منجی بشریت در اسلام، خود، یک « مهدي موعود » همان اندازه مهم، ژرفناك و ارجمند است. اعتقاد به
آرمانی است که با سرنوشت اسلام، سعادت و سیادت مسلمین، آینده جهان و بشریت، و هدف آفرینش، ارتباطی اصیل و تنگاتنگ
دارد. در این مبانی، اکنون سخنی بیشتر نداریم و چنانکه گفتیم به اشاره میگذریم. ج) و این فرهنگ خود، از گستره و ابعادي
وسیع برخوردار است و میسزد که هر یک، به ژرفایی و زیبایی روشن شود و در خور تفصیلی شایسته تبیین گردد ;همچون:
معرفت، حجت، غیبت، انتظار، حیات و مرگ جاهلی، تشکیل حکومت، وظایف و مسؤولیتهاي زمان غیبت، نشانههاي ظهور، حقوق
امام عصر، علیهالسلام، بر شیعیان، ارتباط با آن حضرت، دیدار آن وجه دلآراي الهی و بسیاري از موضوعات دیگر. در این میان،
دعا براي فرج امام عصر، علیهالسلام جایگاه و اهمیتی ویژه دارد، زیرا: اولا: با بسیاري از آن گستره و ابعاد متنوع فرهنگ » موضوع
و«; انتظار » مهدویت، ارتباط دارد ;با: ایمان، معرفت، محبت، وظایف و مسؤولیتهاي زمان غیبت، و جوهره اصیل این فرهنگ یعنی
بنابراین مرتبه اهمیت آن به همین تناسب، ارتقا مییابد. ثانیا: به صورت کاملا جدي در تحقق زمینههاي ظهور و تسریع آن، تقش و
تاثیر دارد ;یعنی حقیقتا موجب جلو افتادن ظهور میشود. و ثالثا: به طور اکید، مورد التفات و دستور خود امام عصر، علیهالسلام، و
دیگر ائمه، علیهمالسلام، بوده است. امام عصر، علیهالسلام، فرمودهاند: و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم. ( 9) براي
طرح مساله را به سخنی دیگر، این گونه نیز » . زیرا گشایش و فرج شما نیز در همان است ،« بسیار دعا کنید » تعجیل در فرج و ظهور
میتوان ارایه نمود که: اصل مهدویت و حتمیت و قطعیت ظهور امام عصر، علیهالسلام، و آمدن منجی بشریت، یک موضوع است، و
اینکه چه کنیم این ظهور و آمدن، زودترواقعشود،موضوعیدیگراست. اولی صرفا تدبیري است الهی ;اما دومی دقیقا و مستقیما با
دعا براي تعجیل فرج بخصوص با » مسؤولیتها و عملکرد منتظران و انسانهاي معتقد به آرمان ظهور، ارتباط دارد. در این راستا، مساله
تحلیلها و خاستگاههاي دعا براي » توجه به ابعاد ژرف و عمیق آن، نمود بسیار مهمی از موضوع دوم است. علاوه بر این، آن گاه که
تعجیل فرج نیز مورد بررسی قرار گیرد، ارزش و اهمیت موضوع مزبور، بسیار روشنتر خواهد شد. اما... اما متاسفانه، این موضوع
بسیار مهم، ( 10 ) به دلیل وجود زمینههایی چند، هیچ گاه اهمیت و جایگاه خود را در اذهان باز نیافته، و در جامعه و حتی در میان
دوستداران و ارادتمندان امام عصر، علیهالسلام، مورد فراموشی، بیتوجهی و بیمهري قرار گرفته است. برخی از این زمینهها
و وجود بینشهاي نادرست و انحرافی در این زمینه، موجب گشته « انتظار » تحریف مساله « انتظار » عبارتاست از: 1- تحریف مساله
دعا براي تعجیل فرج نیز اهمیت و جایگاه خاص خود را از دستبدهد. در این ارتباط، عدهاي فقط به » که مفهوم عمیق و بلند
تشکیل مجالس دعا پرداخته و از ابعاد اصلی و سازنده آن غفلت میورزند. برخی دیگر نیز، بعکس، تنها به ابعاد حماسی و انقلابی
دعا براي تعجیل فرج رغبتی نشان نمیدهند. این » انتظار توجه کرده، ابعاد عاطفی و معنوي آن را به دست فراموشی سپرده و به مساله
هر دو گروه، تلقی و نگرشی یک بعدي و ناقص نسبتبه انتظار فرج، و در نتیجه به دعا در این زمینه، دارند. 2- عدم درك و تبیین
صفحه 16 از 72
مفهوم دعاي فرج عامل دیگر، در واقع، عدم درك درست و عدم تبیین صحیح و عمیق اصل مفهوم دعاي فرج است. در حقیقت این
عامل، زمینهساز آن دو بینش و نگرش ناقص و نادرستی است که در بالا ذکر شد. باید اذعان کرد که مفهوم صحیح دعا براي
تعجیل فرج و ابعاد محتوایی آن، تاکنون براي جامعه بیان نشده است ;جایی که اصل مساله انتظار به چنین سرنوشت تاسفباري دچار
شده باشد، دیگر در مورد یکی از فروع آن، شگفت نخواهد بود. به هر روي، بر تمامی ارادتمندان و منتظران امام عصر، علیهالسلام،
میسزد که نسبتبه این مساله، شناخت و درکی صحیح و جامع پیدا کرده و نقش و تاثیر مهم آن را دریابند و در عمل از آن غفلت
نورزند. 3- برخورد نادرستبا فرهنگ مهدویت عامل دیگري که نه تنها سخن گفتن و تبلیغ در مورد دعاي تعجیل فرج، بلکه گاه
درباره اصل فرهنگ مهدویت و امام عصر، علیهالسلام، را با اشکال مواجه ساخته، برخورد نادرست و انحرافی یا ناقص و سطحی با
است. اینان متاسفانه در طی زمانی طولانی که به سالها قبل از انقلاب اسلامی برمیگردد، با « خودیها » این فرهنگ از سوي برخی
فرهنگ سازنده، ستیزنده، معنوي و انقلابی مهدویت چنان سطحی، یک بعدي و گاه انحرافی برخورد کرده و از آن، دفاع و تبلیغ
نمودند که بعد از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی و روشن شدن بسیاري از حقایق، هنوز هم آثار منفی آن از اذهان دور نگشته
است. یکی از آن آثار منفی، این است که زمینه تبلیغ صحیح، والا و سازنده درباره امام عصر، علیهالسلام، و فرهنگ مهدویت را نیز
با مشکل روبرو ساختند. این در حالی است که امام عصر، علیهالسلام، و مکتب متعالی انتظار و ظهور موعود، در حقیقت روح تمامی
اعتقادات، عبادات، زندگی و آرمان شیعه است، و در نتیجه، تبلیغ درباره آن حضرت و مکتب انتظار از وظایف اصلی و حیاتی آنان
به شمار میرود. آثار منفی عملکرد این گروه موجب شد تا بسیاري از آگاهان فرزانه و دلسوز و روحانیون ژرف نگر در طی آن
زمان طولانی، و حتی امام امت، رحمۀالله علیه، نیز با آنان برخورد نمایند. ( 11 ) ما چه میگوییم؟ با خواستحضرت حق، جل شانه،
یک سبو عطش در این موارد خواهد بود: - زدودن غبار تحریف و » و عنایت مولایمان امام زمان، علیهالسلام، تلاش ما در نوشتار
کژفهمی از رخسار زلال این بعد عمیق از مکتب انتظار و فرهنگ مهدویت - ;تبیین مفهوم، ابعاد و محتواي بسیار مهم دعا براي
دعا براي تعجیل فرج و » تعجیل فرج - ;بیان تحلیلها و خاستگاههاي موضوع مذکور - ;بیان اشکالات و انتقادات نسبتبه مساله
پاسخ به آنها - ;آثار معنوي و سازنده دعا براي فرج در زندگی فردي و اجتماعی - ;و نکات و مسایل دیگري که بتدریج مطرح
خواهد شد. شما خوانندگان گرامی نیز میتوانید ما را در غناي هر چه فزونتر این نوشتار، یاري نمایید. ادامه دارد پینوشتها: 1. اشاره
ماء معین به وجود مقدس امام عصر، علیهالسلام، تاویل شده است: ر. ك: البحرانی، » ، ملک که در آن » به آیه آخر سوره مبارکه
2. تعبیري از وجود مبارك آن حضرت در زیارت روز جمعه: السلام .82 - السید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 79
الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 200 . شایان :« الامام الماء العذب علی الظماء » . عین الحیاة (مفاتیحالجنان) 3 » علیک یا
الامام] ]» . همان. 6 «...; الامام السحاب الماطر و الغیث الهاطل » . ذکر است که روایت از امام رضا، علیهالسلام، نقل شدهاست. 4 و 5
والروضۀ ; همان. 9. ر.ك: » . ترجمه کردیم.) 8 « آبشار » را به « غدیر » ، همان. (با قدري تسامح «; والغدیر » . العین العزیرة ; همان. 7
10 . اهمیت موضوع مذکور در اینجا تنها در حد اشاره مورد عنایت قرار گرفت ;به . المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53 ، ص 177
خواستخداوند متعال، در شمارههاي آینده بتفصیل بیان خواهد شد. 11 . در مورد این زمینهها و عوامل، باز هم با شما سخن خواهیم
گفت.
بوي یار
ما پیروان راه هزاران ساله انبیا هستیم و به عهد ازلی خویش با آفریدگار متعال لبیک گفتهایم و براي تحقق آن عصر موعود، عصر
عدالت و حاکمیت احکام خدا، قیام کردهایم تا راه تاریخ را به سوي نور بگشائیم و اگر چشم دل باشد خواهد دید که این راه با
بالهاي ملائکه فرش شده است. امروز بعد از یازده قرن که از تولد آخرین حجتخدا در کره زمین میگذرد ;نشانههاي صدق
صفحه 17 از 72
وعدههاي قرآن و احادیث ظهور بیشتري یافته است، عصر جاهلیت ثانی تاریکترین روزهاي خویش را نیز سپري کرده و این خود
نشانهاي دیگر است مگر نه اینکه فجر صادق هنگامی فرا میرسد که شب کامل شده باشد؟ رایحه ظهور موعود، دل شیفتگان حق را
بیتاب کرده و آنان را به صحنه حضور کشانده است. اما، مهدي جان! این قرن قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیتخواهد
رسید آینده در انتظار توست. در این سالهاي نخستین قرن پانزدهم هجري قمري پیشگویی حضرت نبی اکرم، صلیاللهعلیهوآله، به
تحقق پیوست و قوم سلمان فارسی، ایرانیان، طلیعهدار نهضت آخرالزمانی اسلام، علم قیام انبیا را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسی
تازه شد که در خلاصه ظلمانی جاهلیت ثانی تولد یافت. در میان بیداردلان سراسر کره ارض هستند بسا دلدادگانی که این عهد
تازه را دریافتهاند و به خیل منتظران موعود پیوستهاند. منتظران موعود اهل مبارزهاند و میدانند خلوص عشق موحدین جز به ظهور
کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار میکشند تا فرمان چه در رسد.
بسیجی خود را در نسبت میان مبدا و معاد میبیند و انتظار موعود و با این انتظار هویت تاریخی انسان را باز یافته است و خود را از
روزمرگی و غفلت ملازم با آن رهانده. او آسایش تن را قربانی کمال روح کرده است و خود را نه در روز و ماه و سال و شهر و
کوچه و خیابان که در فاصله میان مبدا و موعود تاریخ باز شناخته است.
متن غایب زندگی
فرضیه آغوش تو را » روشی نمانده است که با آن » ! سؤال اصلی آفرینش » موضوع زندگی من! اي » دلم بهانه تو را گرفته است ;اي
« مشهود » ملفوظ به » مفهوم نگاه تو با کدام » !؟ روش تحقیق میتوان ظهور تو را پاسخ یافت » به جستجو نگذارده باشم. بگو با کدام
بررسی متون ، از » مفهوم بیقراري مرا منتشر خواهد نمود؟ خستهام! از » ، گیسوانت، در آغوش کدام نسیم « متغیر » بدل خواهد شد؟ و
نتیجه اي میتوان » متن غایب زندگی ;از زنده بودن چه » مقدمه ! بی حضور تو اي » مقدمه ، از » مقدمه ، از » سؤالات فرعی ، از »
مفروض آغوش باز تو و نگاه مهربانت، نبودنت را تحمل کردهام » چگونه میتوان نتیجهاي گرفت؟ همیشه با » گرفت؟ از زنده بودن
گزارههاي پایهاي فلسفه وجوديام را ویران » و زنده بودن خود را توجیه. آنروز که نگاه مهربانت را از دلم برداري، بدان که
فصل از این همه فصل به من بگو! در کدام فصل » وصل تو بوده است. خستهام ;از این همه » فصل فصل عمرم، وقف » ! نمودهاي
زندگی، وصل تو دستیافتنی است؟ اي که با آمدنت همه فصلها وصل میشوند! فصل فصل خزان زده عمر مرا نیز به ظهور سبز
خود وصل بفرما! آمین! زمستان 1377
در مطبوعات
انتظار رؤیت مسیح هزاران نفر از مردم بنین به همراه رئیسجمهور این کشور در دهکده دورافتادهاي گرد آمده و در یک پشهبند به
انتظار رویت منظر حضرت مسیح نشستهاند. به گزارش خبرگزاري فرانسه از کوتونو (مرکز بنین) و به نوشته مطبوعات بنین، حدود
دو هفته قبل در تاریخ 6 خرداد، دو خواهر به همراه مادرشان در کلبهاي در شهر سوآوا در حالی که مشغول عبادت بودند، پس از
شنیدن صداي مهیبی، در ابتدا یک نور خیرهکننده و سپس جمال حضرت عیسی مسیح را رویت کردهاند. مادر این دخترها گفته
است که چند نفر اطراف حضرت مسیح را احاطه کرده بودند. پس از این حادثه، اهالی به همراه تعدادي از بزرگان این دهکده و
همچنین نمایندگانی از فرمانداري شهر سوآوا براي حصول اطمینان از صحت این گفتهها، وارد پشهبند شده و آنها نیز عنوان
نوستراداموس براي پایان عمر جهان پیشبینی » کردهاند که موفق به رویت تمثال حضرت مسیح شدهاند! با نزدیک شدن زمانی که
نوستراداموس حدود یکماه دیگر جنگ سوم جهانی که » کرده، چنین خرافههائی در میان مسیحیان رواج یافته است. طبق پیشگوئی
19 ) مخلوقات فضایی و رهایی از جهان /3/ به پایان عمر جهان منتهی میشود، شروع خواهد شد. روزنامه جمهوري اسلامی ( 78
صفحه 18 از 72
حدود شصت نفر اعضاي گروهی که اعتقاد دارند در آغاز سال دو هزار میلادي مخلوقاتی فضایی براي رهایی جهان به زمین نزول
شدند تا با این موجودات دیدار کنند. ،« کلمبیا » در شمال « کارتاهینا » خواهند کرد، با فروش داراییهاي خود راهی منطقه کوهستانی
پلیس کارتاهینا گفت از شماري از خانوادههاي این افراد که براي تهذیب روح و بازیافت « بوگوتا » به گزارش خبرگزاري فرانسه از
سییرا نوادا دوسانتامارتن شدهاند شکواییههایی دریافت کرده است. سخنگوي پلیس » انرژي و تماس با مخلوقات فضایی دیگر راهی
گفت: طبق این شکواییهها دو تن از رهبران این گروه متهم به گروگانگیري این افراد هستند و عملیات جستجو تاکنون نتیجهاي
این شکواییهها حاکی است این دو تن که لقب » : نداشته است و به نظر میرسد آنان مخفی شدهاند. سخنگوي پلیس افزود
مدتی است .« برگزیدگان به خود دادهاند موفق شدهاند پیروان خود را براي فروش همه داراییهایشان براي خرج سفر متقاعد کنند »
« چارلز تیلور » در غرب، چنین خرافههایی رواج یافته است. روزنامه جمهوري اسلامی، 16 تیر 1378 کسی که خدا را نمیشناسد
دعاي ملی برگزار کرد و چون تعدادي از وزراي کابینهاش در » در کشورش مراسم « کسب نعمات خداوند » رئیس جمهور لیبریا براي
کسی که خدا را » : مراسم حضور پیدا نکردند، ضمن برکنار کردن آنها از کابینه دولتخود، در نامهاي خطاب به آنها نوشت
ویاچسلاو » اسلام آوردن اسقف اعظم روزنامه نزاویسیمایا چاپ مسکو نوشت: آقاي .« نمیشناسد، جایی در دولت من ندارد
پالوسین اسقف اعظم کلیساي ایالت کالوگاي روسیه و رئیس کمیته ارتباط با سازمانهاي اجتماعی و دینی وابسته به مجلس دوماي
روسیه به دین مقدس اسلام گرویده است. وي پس از تحقیق و مطالعه فراوان به این نتیجه رسیده است که: قرآن کریم که به پیامبر
ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز مشهور » اسلام نازل شده است، آخرین کتاب مقدس آسمانی است. اضمحلال ابرقدرت آمریکا
آمریکایی در مصاحبه با مجله آلمانی فوکوس از رشد نسل جوان مؤمن مسلمان در کشورهاي اسلامی به وحشت افتاده و میگوید:
انقلاب اسلامی را در این » افزایش جمعیت جوانان 15 تا 25 ساله در جهان اسلام، با توجه به تجربههاي تاریخی، زمینه بیثباتی و »
ممالک فراهم خواهد آورد. من در افق آینده جهان، هیچ ابر قدرت جدیدي نمیبینم و معتقدم که در شرایط فعلی ابرقدرتی آمریکا
ماهنامه امامت، شماره دوم تیر و «. نیز رفته رفته مضمحل خواهد شد. آنچه در کوزوو میگذرد، نمایانگر جنگ میان تمدنهاست
مرداد 1378 مقابله با تهاجم فرهنگی غرب مسکو - خبرگزاري جمهوري اسلامی: ششمین اجلاس بینالمجالس کشورهاي مسیحیت
30 ]با تاکید بر مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، در مسکو آغاز شد. در /3/ ارتدوکس اروپایی براي حفظ خانواده عصر یکشنبه [ 78
اندري » . بوریس یلتسین رئیس جمهوري روسیه خوانده شد » آغاز این نشست که نمایندگان 16 کشور اروپایی حضور داشتند پیام
لوگین نماینده بوریس یلتسین به نقل از پیام رئیس جمهوري روسیه گفت که خانوادهها در روسیه در حال حاضر زندگی دشواري
را پشتسر میگذارند که به طور عمده ناشی از مسائل معنوي و اوضاع اقتصادي است. در پیام یلتسین گفته شده است که اگر به
ویکتور زورگالسوف رئیس کمیته » . وضعیتخانوادهها در روسیه رسیدگی نشود، سیاست اصلاحات وظیفه خود را انجام نداده است
دوماي کشوري روسیه در امور خانواده و یکی از سخنرانان این اجلاس که از حزب کمونیست این کشور میباشد در سخنان خود
زورگالسوف هماکنون بیش از دو میلیون کودك » گفت که بحران جدي، خانوادههاي روسیه را تهدید میکند. به گفته
بیسرپرست در روسیه زندگی میکنند و پنج میلیون کودك نیز در اثر طلاق والدینشان، زندگی نامناسب و غیر عادي دارند. وي
بحران خانواده در کشورهاي ارتدوکس را ناشی از تهاجم بیرحمانه فرهنگ غرب و بخصوص آمریکا دانست و گفت: آنها با
فیلمها، کتابها، موسیقی و انواع دیگر تولیدات فکري خود، فساد، وحشت، بداخلاقی و فرومایگی را تبلیغ و ترویج میکنند. وي
گفت: اگر با این پدیده مبارزه نشود تمدن بشر به طور جدي در خطر قرار میگیرد. این اجلاس قرار است که سه روز به طول
سنت پترزبورگ برگزار خواهد شد. نمایندگانی از کشورهاي روسیه، یونان، قبرس، اوکراین، » انجامد که دو روز آخر آن در
بلغارستان، ملداوي، استونی، لیتوانی، لتونی، رومانی، بلاروس، یوگسلاوي و چند کشور دیگر اروپایی در این اجلاس شرکت دارند.
1. فساد اینترنت و جوانان آمریکایی والدین آمریکایی قادر به کنترل فعالیتهاي فرزندان خود بر /4/ روزنامه جمهوري اسلامی 78
صفحه 19 از 72
روي اینترنت نیستند. روزنامه یو. اس. اي. تو دي نوشت: نیمی از والدین آمریکایی میگویند فعالیت فرزندانشان را کنترل نمیکنند
و نیمی دیگر معتقدند استفاده از اینترنت توسط فرزندانشان را فقط تا حدي کنترل میکنند. شبکه فساد رو به گسترش بر روي شبکه
اینترنتسلامت 16 میلیون جوان آمریکایی را تهدید میکند. یک بررسی که توسط مرکز ملی کودکان گمشده انجام شده است
نشان میدهد 18 درصد از نوجوانان بین 8 تا 18 ساله اعلام کردهاند که قصد دارند با فردي که از طریق اینترنت آشنا شدهاند
ملاقات کنند. آمریکا در حال حاضر در حدود 16 میلیون جوان زیر 17 سال دارد که به سادگی دسترسی به برنامههاي شبکه اینترنت
دارند. این تحقیق مورد توجه والدین و قانونگذاران آمریکایی قرار گرفته است. زیرا اینترنت وسیلهاي است که سودجویان براي
فریفتن جوانان و سوء استفاده از آنها کمک میگیرند. سازمان اف. بی. آي آمریکا در گزارش سال 98 خود اعلام کرد 700 مورد
بزرگسالانی را شناسایی کرده است که با کودکانی که از طریق اینترنتبا آنان آشنا شدهاند مسافرت کردهاند و یا کودکان را
تشویق به مسافرت نموده و عکسهاي مستهجن از آنان تهیه کردهاند. مامور مخصوص اف .بی. آي آمریکا اعلام کرد ما هیچگونه
جنایتی در آمریکا سراغ نداریم که به این شدت سریع رشد کند. 20 درصد از والدین اظهار داشتهاند استفاده از اینترنت توسط
کودکانشان را اصلا کنترل نمیکنند، 52 درصد تا حدي مواظب استفاده از کودکانشان از اینترنت هستند و 71 درصد فقط تا سن
14 سالگی استفاده از اینترنت توسط فرزندانشان را کنترل میکنند و 48 درصد اعلام کردهاند به فرزندانشان اجازه میدهند هر قدر
بخواهند از اینترنت استفاده کنند. یکی از تحلیلگران برجسته رایانه گفته استبیش از 20 تا 30 هزار سایت رایانهاي با محتویات
فسادبرانگیز در آمریکا وجود دارند و تعداد اینگونه سایتها بطور فزایندهاي در حال افزایش است. وي افزود: درآمد صاحبان این
(19/3/ سایتها از محل مراجعه بینندگان در حدود 700 میلیون تا یک میلیارد دلار در سال میباشد. روزنامه کار و کارگر ( 78
منجی » حجت در آرزوي » چشم به راه
منجی ، به عنوان انسان برتري که در آخرالزمان زمین را از عدالت پر میسازد و انسانهاي در بند را » اعتقاد به نجاتبخش موعود
رهایی میبخشد، در همه ادیان و مذاهب وجود دارد. اما آنچه که در این میان شیعه را متمایز ساخته، این است که در این مذهب
تنها به عنوان یک آرمان مطرح نیستبلکه او به عنوان تداومبخش رسالت انبیا، وارث اولیاي الهی و در یک کلام « منجی موعود »
بر روي زمین نیز مطرح است ;حجتی که زنده، شاهد و ناظر بر اعمال آدمیان است. و بنابراین نقش او در زندگی فردي « حجتخدا »
و اجتماعی انسانها تنها به آخرالزمان و زمان ظهور منحصر نمیشود و وجود او در لحظه لحظه زندگی ساکنان زمین نقش دارد.
منجی و یا اعتقاد به او به » حجت و روشن شدن تفاوت میان این دو اعتقاد ;یعنی اعتقاد به موعود، تنها به عنوان » براي درك مفهوم
منجی لازم است که جایگاه این واژه را در قرآن و روایات مورد بررسی قرار دهیم ;اما پیش از آن نگاهی اجمالی » حجت و » عنوان
آنچه به » حجت در لغتبه معنی دلیل، برهان و راهنما است. به عبارت دیگر » خواهیم داشتبه معناي لغوي حجت. حجت در لغت
حجت گویند. ( 1) مرحوم راغب اصفهانی نیز حجت را اینگونه معنا کرده است: الدلالۀالمبینۀ « آن دعوي یا مطلبی را ثابت کنند
للمحجۀ ايالمقصدالمستقیم والذي یقتضی صحۀ احدالنقیضین. راهنمایی آشکار به راه مستقیم و آنچه که به وسیله آن میتوان به
حجت به کار رفته که در اینجا به » درستی یکی از دو مخالف پی برد. ( 2) حجت در قرآن در آیات متعددي از قرآن کریم کلمه
برخی از آنها اشاره میکنیم: رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علیالله حجۀ بعدالرسل و کانالله عزیزا حکیما. ( 3) پیامبرانی
مژدهدهنده و بیمدهنده تا از آن پس مردم را بر خدا حجتی نباشد و خدا پیروزمند و حکیم است. در این آیه خداوند هدف از
فرستادن پیامبران را اتمام حجتبه مردم و سد کردن راه استدلال و بهانهجویی بر آنها، دانسته است، بنابراین میتوان گفت که انبیا
حجت خدا بر مردماند و با آمدن آنها دیگر کسی نمیتواند در درگاه خدا مدعی شود که چرا راه مستقیم را به ما نشان ندادي. در »
آیه دیگري میخوانیم: قل فللهالحجۀالبالغۀ فلو شاء لهدیکم اجمعین. ( 4) بگو: خاص خداست دلیل محکم و رسا، اگر میخواست
صفحه 20 از 72
حجت جایگاه خاصی دارد ;تا آنجا که مرحوم کلینی در » همه شما را هدایت میکرد. حجت در روایات در روایات شیعه نیز
کتاب الحجۀ که در آن با بیان دهها روایت ابعاد مختلف این موضوع روشن » الکافی بخشی دارد با عنوان » مجموعه گرانقدر
گردیده است. در اینجا به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شدهاند، اشاره میکنیم: امام علی، علیهالسلام، در بیان ضرورت
وجود حجتهاي الهی میفرماید: اللهم بلی، لا تخلواالارض من قائم لله بحجۀ ;اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج
الله و بیناته... ( 5) بلی، زمین تهی نماند از کسی که حجتبر پاي خداست، پایدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیدههاست.
تا جتخدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود... امام باقر، علیهالسلام، در روایتی میفرماید: و الله ما تركالله ارضا منذ قبض آدم،
علیهالسلام، الا و فیها امام یهتدي به الیالله و هو حجته علی عباده، و لا تبقیالارض بغیر امام حجته لله علی عباده. ( 6) به خدا سوگند
که خداوند از روزي که آدم، علیهالسلام، قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی که [مردم] به وسیله او به سوي خدا هدایت
میشوند، خالی نگذاشته است. این پیشوا حجتخدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی که حجتخدا بر بندگانش باشد،
( باقی نمیماند. امام صادق، علیهالسلام، نیز در این باره میفرماید: انالحجۀ لا تقوم لله عز و جل علی خلقه الا بامام حتی [حی] ( 7
یعرف. ( 8) حجتخدا بر آفریدگانش تنها با امام [زندهاي]که شناختهشود، اقامه میشود. همچنین آن حضرت در پاسخ این پرسش
میفرماید: لو بقیتالارض بغیر امام لساخت. ( 9) اگر زمین بدون امام بماند، [اهلش را] در «؟ آیا زمین بدون امام باقی میماند » : که
خود فرو میبرد. امام هادي، علیهالسلام، نیز میفرماید: انالارض لا تخلو من حجۀ و انا والله ذلکالحجۀ. ( 10 ) زمین هرگز از
حجتخالی نمیماند و به خدا قسم من آن حجت هستم. حجت در ادعیه و زیارات در دعاهایی که از ائمه، علیهمالسلام، وارد شده
نیز به دفعات به واژه حجتبرمیخوریم ;از جمله در قسمتی از دعاي معروفی که خواندن آن در زمان غیبتسفارش شده، آمده
است: ... اللهم عرفنی حجتک فانک ان لمتعرفنیحجتکضللتعندینی. ( 11 ) بار خدایا، مرا با حجتخود آشنا ساز ;که اگر مرا با
آل یاسین که از امام عصر، علیهالسلام، نقل شده، پس از آنکه تک » حجتت آشنا نکنی از دینم گمراه میشوم. در قسمتی از زیارت
تک امامان را به عنوان حجتخدا میخوانیم و بر این موضوع گواهی میدهیم، خطاب به آنها میگوییم: فالحق ما رضیتموه والباطل
ما اسخطموه والمعروف ما امرتم به والمنکر ما نهیتم عنه. حق آن است که شما از آن خشنود شوید و باطل آن است که شما از آن
به خشم آیید. معروف آن است که شما بدان امر کنید، و منکر آناست که شما از آن نهی کنید. حال که به اجمال با معناي حجت
و جایگاه آن در معارف شیعی آشنا شدیم، به موضوع اصلی این مقاله میپردازیم تا روشن شود اینکه ما حضرت مهدي،
در عمل چه تاثیري در زندگی فردي و اجتماعی ما میتواند ،« نجاتبخش موعود » بدانیم یا تنها « حجتحی خداوند » علیهالسلام، را
داشته باشد؟ بر اساس آنچه که درباره مفهوم حجت در لغت، قرآن و روایات گفته شد، حجتخداوند بر روي زمین از طرفی دلیل
و راهنماي آشکار مردم به سوي صراط مستقیم و از طرف دیگر ملاك و معیاري است که انسانها میتوانند با رجوع به او میزان
آنکه معتقد به ظهور حجت استخود را مکلف میکند که تا همه » انطباق خود را با دین خدا بسنجند. با توجه به این مفهوم
مناسبات فردي و جمعیاش انعکاس انتظارش باشد که در غیر اینصورت انتظار مفهوم خود را از دست میدهد و به لقلقه زبان تبدیل
میشود. منتظر نمیداند حجتش کدامین روز میآید؟ اما میداند چنان بایستی آماده باشد، که هر زمانی که ظهور کرد اعمالش
غیبت در جهت تامین رضایت » سربلندند که در زمان « ظهور » به بیان دیگر تنها کسانی در زمان .« مطلوب و مقبول حجت واقع شود
مولایشان تلاش کرده باشند. این معنا را بصراحت میتوان از قرآن و روایات استفاده کرد. در یکی از آیاتقرآنکریم آمده است:
یوم یاتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن امنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا قل انتظروا انا منتظرون ( 12 ) . روزي
که برخی نشانههاي خدا آشکار شود، ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، براي
او سودي نخواهد داشت. بگو چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم. در ذیل آیه یاد شده، روایات متعددي به طریق شیعه و اهل
به زمان ظهور حضرت مهدي، علیهالسلام، تفسیر شده « روزي که برخی نشانههاي خدا آشکار شود » سنت نقل شده که در آنها
صفحه 21 از 72
است. ( 13 ) از جمله در روایتی که از امام صادق، علیهالسلام، در تفسیر آیه مزبور وارد شده، چنین آمده است: الآیات همالائمۀ،
والآیۀ المنتظرة هوالقائم، علیهالسلام، فیومئذ لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل قیامه بالسیف و ان آمنتبمن تقدمه من آبائه،
علیهمالسلام. ( 14 ) مراد از نشانهها امامان هستند و آن نشانهاي که انتظارش کشیده میشود، قائم، علیهالسلام، است. در آن زمان
ایمان کسی که پیش از قیام آن حضرت با شمشیر، ایمان نیاورده براي او سودي نخواهدداشت، اگرچه به پدران آن حضرت که
پیش از او بودند، ایمان آورده باشد. امام صادق، علیهالسلام، در روایت دیگري آیه یاد شده را چنین تفسیر میکنند: یعنی
خروجالقائمالمنتظر منا، ثم قال، علیهالسلام، یا ابا بصیر طوبی لشیعۀ قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره،
اولئک اولیاءاللهالذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. ( 15 ) [مراد از آن روز] زمان خروج قائم ماست که انتظارش کشیده میشود،
آنگاه فرمود: اي ابابصیر! خوشا به حال شیعه قائم ما که در زمان غیبت او چشم به راه ظهور اویند و در زمان ظهورش او را پیروي
میکنند. آنها دوستان خدا هستند که نه بیمناك میشوند و نه اندوهگین میگردند. نکتهاي که از روایتبالا استفاده میشود این
است که هر کس باید تا پیش از آشکار شدن حجتخداوندي چنان زندگی کند و خود و جامعهاش را چنان بسازد که بتواند به
هنگام ظهور در پیشگاه آن حضرت پاسخگو باشد. چرا که در آن روز دیگر توبه و پشیمانی سودي ندارد.
حضرتصاحبالامر،علیهالسلام، خود درباره وظایف شیعیان در زمان غیبت میفرماید: فلیعمل کل امريء منکم بما یقرب به من
محبتنا، و یتجنب ما یدنیه من کراهتنا و سخطنا، فان امرنا بغتۀ فجاة حین لا تنفعه توبۀ و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبۀ. ( 16 ) پس
هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودي ما میگردد،
دوري گزیند. زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا میرسد و در آن زمان توبه و بازگشتبراي او سودي ندارد و پشیمانی گناه
نمیتواند او را از کیفر ما نجات بخشد. روشن است که بدون شناختحجتخدا و امام زمان نمیتوان رضایت او را دریافت و
ناخشنودي او را باز شناخت. اینجاست که رمز این همه تاکید و سفارش بر شناخت امام زمان روشن میشود و در مییابیم که چرا
مرگ جاهلیت از دنیا میرود؟ مگر نه این است که امام، حجتخدا و میزان حق و باطل است؟ » کسی که امام زمانش را نشناسد به
و مگر نه این است که معروف و منکر با امر و نهی امام تفسیر میشود؟ آیا کسی میتواند بدون شناخت میزان حق و باطل به حق
دستیابد و زندگی خود را بر مدار حق قرار دهد؟ و یا بدون شناخت امر و نهی امام، معروف را به پا دارد و منکر را ترك کند؟
مسلما خیر! بنابراین میتوان گفت هر کس که امام و حجت زمان خویش را بشناسد و زندگی خود را بر مدار خواسته او شکل
دهد، دیگر براي او تفاوتی نخواهد داشت که ظهور چه زمانی محقق خواهد شد. زیرا هر زمان که حجتحق آشکار شود او با
سربلندي میتواند در پیشگاه آن حضرت حاضر شود. چنانکه در روایتی که از امام باقر، علیهالسلام، نقل شده، میخوانیم: من مات
و لیس له امام فمیتته میتۀ جاهلیۀ، و من مات و هو عارف لامامه لم یضره تقدم هذاالامر او تاخره و من مات عارفا لامامه کان کمن
هو معالقائم فی فسطاطه ( 17 ) . هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد، مردنش مردن جاهلیت است. و هر آنکه در حال شناختن امامش
بمیرد، پیش افتادن و یا تاخیر این امر (دولت آل محمد، علیهمالسلام) او را زیان نرساند. و هر کس بمیرد در حالی که امامش را
حجت انتظاري » شناخته همچون کسی است که در خیمه قائم با آن حضرت باشد. با توجه به آنچه گفته شد درمییابیم که انتظار
است زنده و پویا که میتواند در لحظه لحظه حیات آدمی جاري شود و زندگی فردي و اجتماعی او را متحول سازد. به بیان دیگر
منجی که هیچ نقشی در » حال را هم در برمیگیرد. به خلاف انتظار » آینده مربوط نمیشود بلکه زمان » حجت تنها به زمان » انتظار
وضعیتحال منتظر ندارد و نمیتواند چنانکه باید منشا تحولی اساسی در زندگی او باشد. پینوشتها: 1. ر.ك: الفیومی، احمد بن
محمد، المصباحالمنیر، ص 121 ;ابن منظور، لسانالعرب، ج 3، ص 53 ;الشرتونیاللبنانی، سعیدالخوري، اقربالموارد فی فصحالعربیۀ
، و الشوارد، ج 1، ص 164 ;جر، خلیل، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان، ج 1، ص 808 ;عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج 1
3. سوره نساء ( 4)، آیه . 2. الراغبالاصفهانی، ابوالقاسمالحسین بن محمد، مفرداتالفاظالقرآن فی غریبالقرآن، ص 107 . ص 779
صفحه 22 از 72
6. الکلینی، محمد بن . 5. نهجالبلاغه، کلمات قصار 147 ، ترجمه سید جعفر شهیدي، ص 388 . 4. سوره انعام ( 6)، آیه 149 . 165
حی آمده است. » حتی کلمه » الکافی به جاي » 7. در برخی از نسخههاي . 178 ، ح 8 - یعقوب، الکافی، ج 1، کتابالحجۀ، ص 179
انالحجۀ لا تقوم لله عزوجل علی خلقه الا بامام حی » : امام رضا، علیهالسلام، نیز به نقل از امام باقر، علیهالسلام، چنین روایت میکنند
9. همان، . 8. الکلینی، محمد بن یعقوب، همان، ص 177 ، ح 2 (. یعرفونه . (الحمیري، ابوالحسن عبدالله بن جعفر، قربالاسناد، ص 351
12 . سوره انعام . 11 . الشیخالصدوق، ابو جعفر محمد بن علی، کمالالدین و تمامالنعمۀ، ج 2، ص 512 . 10 . همان، ح 9 . ص 179 ، ح 10
123 ;مؤسسۀ المعارفالاسلامیۀ، معجم - 13 . ر.ك: البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 3، ص 121 . 6)، آیه 158 )
.16 . 15 . همان، ص 357 ، ح 54 . 14 . الشیخالصدوق، همان، ص 18 . 100 - احادیث الامامالمهدي، علیهالسلام، ج 5، ص 109
. 371 ، ح 5 - 17 . الکلینی، محمد بن یعقوب، همان، ص 372 . المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52 ، ص 176
غیبت » تاریخ نگارش در موضوع
قسمت اول مسالهغیبتقبلازتولدامامعصر(ع) موضوع غایب شدن مهدي موعود و قائم آل محمد، ارواحنالهالفداء، مطلب تازهاي
نیستبلکه از زمان پیغمبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، همواره مورد بحث و گفتگو بوده و آن حضرت به مردم خبر میداد که مهدي از
اولاد من است، و مدتی از نظر مردم مخفی و غایب میگردد. سپس ظاهر میشود و جهان را اصلاح میکند. و اخباري در این مورد
جابر بن عبدالله انصاري از رسول خدا روایت کرده که فرمود: » . از پیغمبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، صادر شده و به ما رسیده است
مهدي موعود از اولاد من است. همنام و هم کنیه من میباشد. از جهتخلقت و اخلاق شبیهترین مردم به من است. مدتی از دیدهها
غایب خواهد شد. و در آن وقت مردم در تحیر و گمراهی واقع میشوند. سپس مانند ستاره درخشانی طلوع میکند و دنیا را پر از
عدل و داد مینماید. چنانچه از ظلم و ستم پر شده است. ( 1) علیبنابیطالب و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین و سایر ائمه
اطهار، علیهمالسلام، و خانواده نبوت نیز هر یک در زمان خودشان راجع به غایب شدن مهدي موعود صحبت میکردند و از آن
خبر میدادند. و اصولا مساله مهدي موعود و داستان غایب شدن آن حضرت یکی از مسائل رسمی عصر ائمه اهلبیت،
علیهمالسلام، بود. موضوع غیبتبه طوري در افکار مردم رسوخ داشت که آن را یکی از علائم رسمی مهدي میدانستند حتی
ابوالفرج اصفهانی مینویسد: محمدبن عبدالله بن » . افرادي را که احتمال مهدویت درباره آنها داده میشد وادار به غیبت مینمودند
حسن از همان زمان کودکی در حالت غیبت و خفا زندگی میکرد و مهدي نامیده شد. ( 2) موضوع غایب شدن مهدي موعود،
علیهالسلام، چون در بین مردم شایع بوده و اخباري در این خصوص از پیغمبر اکرم و ائمه اهلبیت، علیهمالسلام، در دستشان بود،
کیسانیه درباره » ، لذا عقیده به غایب بودن بعضی علویان در بین مردم پیدا شد و مطلب را چندان بعید نمیشمردند. و به همین علت
رضوي غایب شده و در آنجا به سر میبرد و بعدا ظاهر میشود و دنیا را پر از عدل و داد » محمد بن حنفیه معتقد شدند که در کوه »
سید اسماعیل حمیري که ابتدا از کیسانیه بود میگوید: من تا مدتی درباره محمد بن حنفیه عقیده داشتم که در حالت » . خواهد کرد
غیبتبه سر میبرد، تا آنکه خدا منت نهاد و به وسیله جعفربن محمد هدایتشدم. بعد از آنکه امامت آن حضرت با دلیل و برهان
برایم اثبات شد، روزي به آن جناب عرض کردم: یابن رسولالله! در موضوع غایب شدن مهدي، احادیثی از پدرانتبه ما رسیده
است و وقوع آن را حتمی شمردهاند، آن غیبت درباره چه شخصی به وقوع خواهد پیوست؟ امام صادق، علیهالسلام، پاسخ داد: براي
ششم از فرزندان من تحقق پیدا خواهد کرد و اوست امام دوازدهم بعد از رسول خدا. به خدا سوگند اگر روزگار غیبتش به اندازه
سید حمیري میگوید: وقتی این » . عمر نوح طول بکشد، از دنیا خارج نمیشود تا اینکه ظاهر شود و دنیا را پر از عدل و داد کند
مطلب را از امام شنیدم حق برایم آشکار شد و از عقیده سابقمبرگشتم و این اشعار را سرودم: ... و اشهد ربی ان قولک حجۀ علی
الناس طرا من مطیع و مذنب بان ولی الامر و القائم الذي تطلع نفسی نحوه یتطرب له غیبۀ لابد من ان یغیبا فصلی علیه الله من متغیب
صفحه 23 از 72
محمد بن » ، فیمکثحینا ثم یظهر حینه فیملک من فی شرقها و المغرب ( 3) به واسطه همین اخبار غیبتبود که گروهی از جارودیه
اسماعیل را » ، اسماعیلیه » را زنده و غایب میدانند و گروهی از « موسی بن جعفر » ، واقفیه » عبدالله بن حسن را غایب میپنداشتند، و
غایب میدانند و گروهی معتقد شدند که امام حسن عسکري زنده و غایب است. منشا پیدایش امثال این عقاید، وجود اخبار
واقفیه و » غیبتبود. گر چه علل و عوامل دیگري نیز در پیدایش آن عقاید بیتاثیر نبوده است. مثلا کشی در مورد پیدایش عقیده
زنده و غایب بودن موسی بن جعفر، علیهالسلام، چنین نوشته است: در آن هنگام که موسی بن جعفر، علیهماالسلام، در زندان
حنان سراج » هارون به سر میبرد مبلغ سی هزار دینار پول نزد دو نفر از وکلاي آن حضرت در کوفه جمع شد. و یکی از آن دو نفر
بود. پس با آن پولها خانه هایی خریدند و تجارت کردند و گندم و جو خریدند و بدین وسیله سودها نصیبشان شد. وقتی موسی بن
جعفر وفات کرد و خبر به آنان رسید از ترس آنکه پولها از آنها گرفته شود مرگ موسی بن جعفر را انکار نمودند و در بین مردم
شایع ساختند که موسی بن جعفر قائم و مهدي است و غایب شده است. گروهی از جهال و نادانان فریب خوردند، و در
جهالتبودند تا هنگامی که مرگ آن دو نفر وکیل فرا رسید وصیت نمودند. آن اموال را به ورثه موسیبنجعفر بدهند. در آن
هنگام فریب و خدعه آنان براي مردم آشکار شد. ( 4) یونس بن عبدالرحمان میگوید: هنگامی که موسی بن جعفر وفات نمود
زیاد قندي و سی » پیش وکلاي آن حضرت اموالی موجود بود و بدین جهت مرگش را انکار نمودند. از جمله هفتاد هزار دینار نزد
علی بن ابی حمزة موجود بود. اما چون من به مامتحضرت رضا معتقد بودم مردم را به سوي آن حضرت دعوت » هزار دینار نزد
مینمودم. زیاد قندي و علی بن ابی حمزة روزي مرا احضار نموده گفتند: تو مردم را به سوي ابوالحسن رضا دعوت نکن، اگر ثروت
میخواهی ما ده هزار دینار به تو میدهیم. من در پاسخشان گفتم: من براي انجام وظیفه مردم را به سوي حضرت رضا دعوت
میکنم. زیرا براي ما روایتشده که وقتی بدعت در بین مردم پیدا شد، شخص عالم باید علوم خودش را اظهار کند و با بدعتها
مخالفت نماید و الا خدا نور ایمان را از وي سلب میکند. و من از جهاد خودم دستبردار نیستم. پس به من دشنام دادند و دشمن
شدند. ( 5) به هر حال، گر چه در این موارد و امثالش، جلب منافع مادي و سودطلبی علتشد که مرگ موسی بن جعفر را انکار
نمایند و در بین مردم شایع سازند که آن حضرت غایب شده است. لیکن اخبار غیبت، راه سوء استفاده را برایشان هموار ساخته بود
و افراد سودطلب توانستند از آن عقیده دینی که از مصدر وحی سرچشمه میگرفتسوء استفاده نمایند، و به ادعاي اینکه موسی بن
جعفر مهدي و قائم است، غایب شدن را براي وي اثبات نمودند. و مردم هم فریب خوردند و آن عقیده باطل را پذیرفتند.
کتابهايغیبت قبل از تولد امامعصر قبل از آنکه امام زمان، ارواحنافداه، به دنیا بیاید اخبار غیبت، از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار،
علیهمالسلام، صادر شده و در کتب ثبت میشد. حتی کتابهایی در خصوص غیبت تالیف میشد. مخصوصا از زمان موسی بن جعفر
علی بن حسن بن محمد طائی » - به بعد، کتابهایی در غیبت نوشته شد و احادیث غیبت در آنها ثبت گشت، آن جمله است: 1
علی بن اعرج » -2 ( طاطري یکی از اصحاب موسی بن جعفر است. کتابی در غیبت نوشته و مرد فقیه و مورد وثوقی بوده است. ( 6
ابرهیم بن صالح انماطی کوفی از اصحاب موسی بن » -3 ( کوفی از اصحاب موسی بن جعفر بوده و کتابی در غیبت نوشته است. ( 7
حسن بن علی بن ابی حمزه در عصر » -4 ( جعفر بوده و به واسطه اخبار غیبتبود که گروهیکتابی در غیبت تالیف نموده است. ( 8
عباس بن هشام ناشري اسدي کتابی در غیبت » -5 ( حضرت امام رضا زندگی میکرده و کتابی در غیبت تالیف نموده است. ( 9
نوشته است. مرد جلیلالقدر و موثقی بوده در سال دویست و بیست هجري وفات نمود. شیخ طوسی او را از اصحاب حضرت رضا
نجاشی او را توثیق نموده » . فضل بن شاذان نیشابوري کتابی در احوال قائم آل محمد و غیبت او نوشته است » -6 ( میشمارد. ( 10
مینویسد: از فقها و متکلمین امامیه است و احتیاجی به تعریف ندارد و یک صد و هشتاد کتاب نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت
است. شیخ طوسی در رجال خود را از جمله اصحاب امام هادي و امام حسن عسکري، علیهالسلام، شمرده است. و در پاورقی
الذریعۀ مینویسد: کتاب » فهرستشیخ مینویسد: فضل بن شاذان در سال 160 ق. وفات نمود. شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب
صفحه 24 از 72
7- ابراهیم بن اسحاق ( غیبت فضل بن شاذان نزد سید محمد بن محمد میرلوحی که هم عصر مجلسی بوده موجود بوده است. ( 11
احمري نهاوندي نیز کتابی در غیبت نوشته است. قاسم بن محمد همدانی در سال دویست و شصت و نه از او حدیثشنیده است.
12 ) طبرسی مینویسد: اخبار غیبت ولی عصر قبل از تولد خودش و پدر و جدش صادر شده و محدثین شیعه آنها را در اصول و )
کتابهایی که در عصر امام باقر و صادق، علیهماالسلام، تالیف شده ضبط نمودهاند. یکی از محدثین موثق، حسن بن محبوب است
مشیخه را تالیف نموده و اخبار غیبت را در آن ثبت کرده است. از جمله آنها این » که در حدود صد سال قبل از زمان غیبت، کتاب
حدیث است: ابوبصیر میگوید: خدمت امام صادق، علیهالسلام، عرض کردم: حضرت ابوجعفر، علیهالسلام، میفرمود: قائم آل
محمد دو غیبت دارد، یکی طولانی، دیگري کوتاه. حضرت صادق، علیهالسلام، فرمود: آري، یکی از آن دو غیبت از دیگري
طولانیتر میشود. طبرسی بعد از نقل این حدیث مینویسد: شما ملاحظه کنید که با پیش آمدن دو غیبتبراي فرزند امام حسن
عسکري چگونه صدق این احادیث روشن گشت! ( 13 ) هر یک از ائمه داستان غیبت مهدي موعود را به مردم تذکر میدادند. و
اصولا خفاي ولادت و غیبت را از علائم مهدي میشمردند. حضرت سجاد، علیهالسلام، میفرمود: ولادت قائم ما بر مردم پوشیده
میماند به طوري که خواهند گفت: اصلا متولد نشده است. ( 14 ) گاهی میشد که شخصی درباره یکی از ائمه احتمال مهدویت
من مهدي نیستم زیرا خفاي ولادت یکی از علائم مهدي است در صورتیکه من چنین نیستم » : میداد آن حضرت در پاسخ میفرمود
از باب نمونه: عبدالله بن عطا میگوید: خدمت امام باقر عرض کردم: با اینکه شیعیان شما زیادند پس چرا خروج نمیکنید؟ آن
حضرت در پاسخ فرمود: اي عبدالله سخنان بیهوده را به گوش خودت راه مده، به خدا سوگند من مهدي موعود نیستم. مراقب کسی
باشید که ولادتش بر مردم مخفی بماند. اوست صاحبالامر. ( 15 ) مسعودي نوشته است: امام هادي با مردم، کم معاشرت میکرد و
جز با خواص اصحاب با کسی تماس نمیگرفت. وقتی امام حسن عسکري به جایش نشست، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم
سخن میگفت تا شیعیان براي غایب شدن امام دوازدهم آماده و مانوس گردند. ( 16 ) وقتی نوبت امامت، به امام حسن عسکري،
علیهالسلام، رسید رسما به مردم ابلاغ کرد که فرزند من مهدي موعود است و از نظر شما غایب خواهد شد. ( 17 ) امام حسن
عسکري در سال 260 ق. رحلت نمود. چون در بین مردم شایع بود که آن حضرت را فرزندي است که در پنهانی نگاهداري شده و
معتمد عباسی دستور داد خانه آن جناب را تفتیش نمایند و فرزندش را دستگیر کنند. اما از وجود » ، اوست مهدي موعود روایات
فرزند اثري ندیدند. پس گروهی از زنان قابله را ماموریت داد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آبستنی در بینشان
دیده شد ;بازداشت نمایند. زنان قابله به یکی از کنیزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه آن کنیز را در حجرهاي
نحریر خادم را مراقب او گردانید و تا از حملش مایوس نشد آزادش نکرد. به خانه امام حسن تنها اکتفا نکرد بلکه » بازداشت نمود و
وقتی از دفن جنازه فارغ شد دستور داد تمام خانههاي شهر را با کمال دقت تفتیش کنند. ( 18 ) بعد از وفات امام حسن عسکري،
علیهالسلام، جز عده معدودي از ثقات اصحاب و خواص دوستانش کسی از فرزندش اطلاعی نداشت و بدین جهت پیروانش به
حسن بن موسی نوبختی که در زمان غیبت صغري میزیسته مینویسد: بعد از وفات امام حسن » . چندین گروه منشعب شدند
عسکري پیروانش به چهارده فرقه تقسیم شدند: گروهی از آنان اخبار غیبت را با امام حسن عسکري، علیهالسلام، تطبیق نموده
گفتند: امام حسن نمرده بلکه غایب شده و اوست مهدي موعود و قائم آل محمد و دو غیبتخواهد داشت و این غیبت، غیبت اول
اوست. بعدا ظاهر میشود و باز غایب خواهد شد. گروهی گفتند: امام حسن مرده ولی بعد از مرگ زنده شده و غایب است.
گروهی گفتند: حسن بن علی داراي فرزندي استبه نام محمد که چند سال قبل از وفاتش تولد یافته و از ترس دشمنان غایب شده
و اوست قائم و مهدي موعود. گروهی گفتند: امام حسن داراي فرزندي است که هشت ماه بعد از وفاتش تولد یافت و پدرش
دستور داد که نام او را محمد بگذارند و اکنون غایب است. گروه دیگري گفتند: ما میدانیم که امام حسن داراي فرزندي بوده و
اوست قائم و مهدي موعود و در حالت غیبت زندگی میکند، ولی نامش معلوم نیست و پیروانش حق ندارند درباره نام و مکانش
صفحه 25 از 72
صحبت کنند و باید منتظر ظهورش باشند. گروه دیگري گفتند: امام حسن عسکري فرزندي داشته بنام علی که او را خواص
اصحابش دیدهاند و اوست امام غایب. نوبختی سایر فرقههاي امامیه را ذکر میکند که ذکر آنها در اینجا لزومی ندارد. ( 19 ) ادامه
پیداي پنهان ویژهنامه نیمه شعبان 1419 ق. ستاد بزرگداشت نیمه شعبان مسجد آیۀالله انگجی » برگرفته شده از × : دارد پینوشتها
3. شیخ صدوق، همان، صص 112 . 2. ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، ص 169 . تبریز. 1. شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 403
6. رجال نجاشی، ص 193 و رجال شیخ طوسی، ص 357 و . 5. رجال کشی، ص 416 . 4. رجال کشی، چاپ نجف، ص 390 .115 -
، 8. رجال نجاشی، ص 28 و فهرستشیخ، ص 75 و قاموسالرجال، ج 3 . 7. رجال نجاشی، ص 194 . فهرستشیخ طوسی، ص 118
10 . رجال نجاشی، ص 215 و رجال شیخ، . 9. رجال نجاشی، ص 28 و فهرستشیخ، ص 75 و قاموسالرجال، ج 3، ص 193 . ص 193
. 11 . رجال نجاشی، ص 235 و رجال شیخ، ص 420 و 34 و فهرستشیخ، ص 150 و الذریعۀ، ج 16 . ص 384 و فهرستشیخ، ص 147
14 . علامه مجلسی، . 13 . طبرسی، کتاب اعلام الوري، چاپ تهران، ص 416 . 12 . رجال نجاشی، ص 15 و فهرستشیخ، ص 29
17 . علامه مجلسی، . 16 . اثباتالوصیۀ، ص 229 . 15 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51 ، ص 34 . بحارالانوار، ج 51 ، ص 135
18 . اصول کافی - ارشاد مفید - اعلام الوري - کشف . بحارالانوار، ج 51 ، ص 160 و شیخ حر عاملی، اثباتالهداة، ج 6، ص 311
الغمۀ. 19 - طالبین تحقیق میتوانند به کتاب فرقالشیعه نوبختی و کتاب ملل و نحل شهرستانی و کتاب المقالات و الفرق تالیف سعد
بن عبدالله اشعري قمی مراجعه نمایند.
سایه معشوق
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟ ما بدو محتاج بودیم او به ما مشتاق بود حضرت صاحبالامر، سلاماللهعلیه، در یکی از
نامههاي شریف خود به جناب شیخ مفید، رضواناللهعلیه، چنین نوشت: ... انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم و لولا ذلک
لنزل بکم اللاواء و اصطلمکم الاعداء فاتقوا الله جل جلاله... ( 1) جدا که ما در مراقبت و مواظبت از شما کوتاهی نمیکنیم و شما را
از یاد نمیبریم و اگر جز این بود هر آینه بر شما بلا نازل میگردید و شما را دشمنان در کام خود فرو میبردند. پس تقواي الهی را
مراعات کنید. چه بسا گویندهاي که به هنگام سخن و به وقت تکلم به منظور ارایه قدرت و توان خود از ادات تاکید و ضمیر متکلم
مع الغیر ( انا) بهره میگیرد گرچه متکلم یکی بیش نیست. چه تبدیل مفرد به جمع نشانه کثرت قدرت و افزایش توان است. در
جمله فوق نیز امام عصر، عجلاللهتعالی فرجه، میفرماید: انا غیر مهملین لمراعاتکم. اما نیک که بنگري و در صدر و ذیل نامه که
اشاره شد نظر افکنی خواهی دانست که اینجا تنها جاي اعمال و ارایه قدرت و قوت نیست، بلکه همراه آن جاي ابراز مودت و رافت
و اظهار محبت و شفقت نیز هست. زیرا مواظبت امام، علیهالسلام، از شیعیان خود و فراموش نکردن آنان و در نتیجه حفظ آنان از بلا
و رهایی از اعدا از اهم مظاهر شفقت و مرحمت آن وجود عزیز استبه برکت قدرت امامت و ولایت. پس ادات تاکید براي بیان
اهمیت موضوع و ضمیر متکلم به منظور ارایه توان و شوکت است. توضیح: آنچه به نظر میرسد آن است که کلمات حضرت
صاحب، عجلاللهتعالیفرجهالشریف، آمیزهاي است از ابراز قدرت و عظمت معنوي امامت و رهبري همراه با اظهار ملاطفت و محبت
مشفقانه و پدرانه از سوي آن امام رئوف و مهربان. نتیجه سخن آنکه: ما با کمال قدرت و توان علمی و معنوي که خداوند به ما
ارزانی داشته است از اخبار و جریانات شما آگاهی داریم و مراقب شما شیعیان بوده و دعاتان میکنیم و بدینگونه است که خداوند
از شما حوادث ناروا را دور میسازد و بلاها را از شما زدوده و دشمنانتان را در اجراي نقشههاي خائنانهشان ناتوان و ذلیل
میگرداند و رعایت تقوي الهی از سوي شما ضامن استمرار و ادامه این نعمتها است. پس اي منتظر ظهور! و اي عاشق حضرت
مهدي، علیهالسلامبنگر که امام غایب از دیدگان تو چگونه از تو حراست و مراقبت میکند. و بنگر که او چسان به کار و حال تو
احاطه و اشراف دارد. با اینکه بظاهر از تو دور است اما به یاد تو سخن میگوید و در این رابطه روحانی خبري و اثري از بعد منزل
صفحه 26 از 72
نیست تو او را نمیبینی اما او تو را میبیند و چیزي از تو بر او پنهان و مخفی نیست که: یحیط علمنا بانبائکم و لا یعزب عنا شیئی من
اخبارکم. این بزرگترین مژده امام، علیهالسلام، استبه تو. و هم قويترین اتمام حجت استبر تو. پس اکنون که تو با تشیع خود با
انتظار ظهور او و موالاتت از مقام والاي امامت و مهدویت این صلاحیت را به دست آورده و چنین موهبت را کسب کردهاي که
مورد عنایت و مشمول دعاي خیر او هستی و در معرض شفقت و مرکز محبت او قرار گرفتهاي، بلا را از تو دور میگرداند و خطر را
از تو میرهاند و از تو پاسداري و حفاظت میفرماید. پس براي ادامه این وضع و شکر این نعمت، تو نیز براي او دعا کن و سلامت
او را از خدا بخواه. و تعجیل فرج او را بطلب و زمینه را در خود و در جامعهات براي ظهور او و تشکیل دولتحقه الهیه او فراهم کن.
این انقلاب اسلامی را با آنچه بتوانی تقویت کن و در حمایت و مساعدت جمهوري اسلامی باش که این انقلاب خود مقدمه آن
انقلاب عظیم الهی است. شیعیان امامتبلکه تمامی مسلمین را به وظایفشان آگاه و آگاهتر فرما. آنان را به مساله غیبت و فلسفه آن و
به برکات ظهور امام و گسترش قسط و عدل فراگیر او مطلع و معتقد ساز و در این مسیر حرکت آخرین به حرکت آور. تقوي پیشه
کن که او خود فرمود: فاتقواالله جل جلاله. تا هم شکر نعمت گزارده و بر نعمتخود بیفزایی که لئن شکرتم لازیدنکم. ( 2) و هم
( دستورات امامت را اجرا کرده باشی. و هم موجبات قبولی اعمال و عبادات خود را فراهم آوري که انما یتقبل الله من المتقین. ( 3
سلام و درود بر منتظران ظهور باد که بگفته امام هفتم موسی بن جعفر، علیهالسلام، همدرجه امامان معصوم در روز قیامت هستند.
پینوشت: 1. نامه امام، عجلاللهتعالیفرجهالشریف، به شیخ مفید. صادره در اواخر ماه صفر 410 ق، مدرك: احتجاج شیخ طبرسی،
. 3. سوره مائده ( 5)، آیه 27 . 2. سوره ابراهیم ( 14 )، آیه 7 . بحار الانوار علامه مجلسی، ج 53 ، ص 175
شعر و ادب
آهسته آهسته...! مرا با خویش خواهد برد غمآهسته آهسته شب شیطانی و نفس و ستم آهسته آهسته تو اي آیینه در آیینه در آیینه
نورانی شبی بگذار بر چشمم قدم آهسته آهسته بگو امشب کدامین سمت و سو آیینه میپاشی که بر جا پاي تو بوسه زنم آهسته
آهسته چنان میسوزم از خال سیاه روي مه پوشت که خالی مانده یادم از خودم آهسته آهسته بیا یک شب فقط یک شب تماشا کن
مرا وقتی که میگریم به نامت دم به دم آهسته آهسته زمین در انتظارت گرد خود از درد میپیچد زمان افتاد گویی از قدم آهسته
آهسته مرا با خویش خواهی برد، میدانم و الا من کنار یاد تو جان میدهم آهسته آهسته تمام آسمان را بسته میبینم دري بگشاي!
که دارم از خودم دل میکنم آهسته آهسته...! سید محمدعلی رضازاده (عاصی)، فریدونکنار سایه سبز به جز عشق راز مگویی
نماندهاست به جز مرگ هیچ آرزویی نمانده است افق تا افق خشک و عریان نشسته براي زمین آبرویی نمانده است غروب است و
وحشت در این دشتحیرت سکوت است و خنجر، گلویی نمانده است خدا سایهاي سبز روي زمین داشت زمین، تشنه جا مانده،
یی نمانده است به فریادمان رس که دیگر کسی را به جز تو امیدي به سویی نمانده است حمیدرضا شکار سري فخر انسان اي « او »
خدا آن رهبر موعود ما کی خواهد آمد؟ وان یگانه گوهر مقصود ما کی خواهد آمد؟ زینت اسلام و قرآن آیت تقوا و ایمان یادگار
مسجد و مسجود ما کی خواهد آمد؟ آن طبیب دردمندان، یاور ما مستمندان منجی دین، مهدي موعود ما کی خواهد آمد؟ قائم آل
محمد، نرگس بستان احمد مظهر احسان و لطف و جود ما کی خواهد آمد؟ آن عزیز مصر و کنعان، یوسف یعقوب دوران سوسن و
ریحان و یاس و عود ما کی خواهد آمد؟ آنکه دنیا خاك پایش عالم فانی فدایش فخر انسان جلوه معبود ما کی خواهد آمد؟
صفرعلی شفایی اردکانی (فریاد) مهتاب روشنگر از فاطمه یادگار، زینب فرزانه روزگار، زینب مجذوب چراغ راه توحید پروانه جان
نثار، زینب ز آیات حجاب و حسن مستور یک معجز آشکار، زینب در پرده شرم و هاله نور دردانه باوقار، زینب پیوسته به هر زمان
شکوفا با هر گل و هر بهار، زینب رفعتبنگر که شد علی را خود زینت و افتخار، زینب همراه حسن، صبور و نستوه محنتکش و
غمگسار، زینب در زندگی حسین و سجاد همراز امین و یار، زینب ما بین دو قله امامت شد رابط استوار، زینب با راس برادرش
صفحه 27 از 72
هماهنگ سرگشته به هر دیار، زینب او ماه و سر حسین خورشید روشنگر شام تار، زینب مانند علی به وقت گفتار پر شوکت و
اقتدار، زینب کوبنده، بیان آتشینش چون صاحب ذوالفقار، زینب قربانی عشق، لایموت است احیاگر این شعار، زینب داده
استحدیث عاشقان را با نام خود اعتبار، زینب در کرب و بلا که آخرین بار شد زائر آن مزار، زینب هم جاي رقیه بود خالی هم
خسته و بیقرار، زینب آخر به دیار شام جان داد با غصه بیشمار، زینب اینکنظرش حسان بهمهدياست در حالت انتظار، زینب
حبیب چایچیان (حسان) تبسم توحید در تنگناي حوصله آتش گرفتهام چندي استبوي زخم سیاوش گرفتهام بی تو مجال سرعت
پرواز من نبود پایان عشق نقطه آغاز من نبود چندي است از هواي سرودن بریدهام از این تب همیشه بودن بریدهام چون شمع ذره
ذره به پایان رسیدهام از خویش تا جنون بیابان رسیدهام هر شب به نالههاي خودم میرسم چو شمع دارم به انتهاي خودم میرسم چو
شمع انگار رنگ عاطفه در باد مرده است با من شکوه تیشه فرهاد مرده است در تنگناي حوصله آتش گرفتهام چندي استبوي زخم
سیاوش گرفتهام شب گریههاي احمد مختار در من است تخصیص زخم حیدر کرار در من است آواز لحظههاست فراسوي راه من
پژواك سایههاستشکست نگاه من ترسی نشسته بر دلم از صورت ز حنجره مثل عبور یک شبح از پشت پنجره اي بغض سرخ
فاطمه! با من سخن بگو در این غرور همهمه با من سخن بگو من با هواي سرد خیابان غریبهام با لحظههاي بی سر و سامان غریبهام
بی تو به یاد ساقه مریم دلم خوش است در انتظار خنده شبنم دلم خوش است این لحظههاي فاصله از ما بریده باد این تنگناي
حوصله از ما بریده باد از زمهریر حادثه سرد است زخم من آري شکاف خنده درد است زخم من چندي است در فراق تو تنها
نشستهامشمشیر را به گرده مهتاب بستهام در انتظار دست تو آتش گرفتهام چندي استبوي زخم سیاوش گرفتهام این زخمها مقدمه
گام سبز توست سوز جگر تبسمی از نام سبز توست زخمی استباز سینه آتش ضمیر من این تا همیشه سرخ جراحتپذیر من اي
صاحب زمین و زمان، منتظر بیا اي جمعهخیز آینهها در نظر بیا اي لحظههاي غربت دلها کبود تو اي زخمی نگاه زمین در نبود تو در
خشکسال گرم عطش بغض رود باش اي خندههاي صاعقه در چشم، زود باش بی تو شکسته ساحت لا تقنطوي دل خون است از
فراق رخت در سبوي دل بی تو لبی به سوي تبسم گشاده نیست چشمان خیس و خسته مردم گشاده نیست بی تو بهار بوي طراوت
نمیدهد خود را به باغ خاطره عادت نمیدهد آتش کشید روح عطش در گلوي دل پر شد ز بدههاي تعلق سبوي دل هر جلگهاي به
مرز خیابان رسیده است انگار عمر عشق به پایان رسیده است اي کاش از نگاه تو بیرون نبود دل در حسرت حضور تو دلخون نبود
دل اي انعکاس آینهها در صداي تو نور نگاه خسته دلان خاك پاي تو اي انحناي خنجرت آبروي آفتاب خندیدنت همیشه فراسوي
آفتاب ما عشق را به عشق علی برگزیدهایم درد تو را به قیمت ایمان خریدهایم اي چشم تو شبیه دو ابروي احمدياي آخرین تبسم
آل محمدي الیاس بوي بارش ابر تو بود و بس ایوب هم خلاصه صبر تو بود و بس موسی به یاد نام تو زد در شکاف نیل معنی
گرفت از تو پر و بال جبرئیل تاب تو را نداشتبه عشقت تب زمان ذوق سماع حضرت عیسی است آسمان اي یکه تاز عرصه طاها،
شروع کن از مشرق تجلی ایمان طلوع کن از خون لاله شام عطش صبح عید شد چشمان عاشقان به حضورت سفید شد خوب است
در حریم تو ظهر نماز عشق گرم حضور حضرت چشمت نیاز عشق خوب است در رکاب تو زخم غرور ما عشق است در حریم تو
بی سر حضور ما طاووس ناز آل علی در چمن، بیا آیینه پر شد از تب یابنالحسن بیا در ما پر است ذوق عطش در میان خون شوق
به سجده رفتن بی سر میان خون اي دادخواه خسته دلان، داد ما برس بی تو شکستهایم، به فریاد ما برس حمید کرمی
... و منهم من ینتظر
اشاره: دوران هشتساله دفاع مقدس آزمونی بزرگ براي مردم مسلمان ایران بود ;آزمونی که به مدد رهبري امام راحل، قدسسره،
با سربلندي و افتخار پشتسر گذاشته شد. اما با پایان جنگ تحمیلی مردم ما آزمونی دشوارتر را تجربه میکنند ;آزمونی که یک
سوي آن دنیا با همه مظاهر فریبنده آن و سوي دیگر آن دستاوردهاي ارزشمند انقلاب اسلامی و سالهاي خون و آتش است. اما
صفحه 28 از 72
چگونه میتوان از این آزمون نیز سربلند بیرون آمد، و چگونه میتوان راه شهیدان و رادمردان سالهاي نبرد و حماسه را ادامه داد و
بر حفظ ارزشها پایداري نمود؟ این موضوعی است که در این مقاله به بررسی آن پرداخته شده است، ضمن گرامیداشت هفته دفاع
مقدس توجه خوانندگان عزیز را به این مقاله جلب میکنیم. شناخت هر پدیده و حقیقتی، در گرو عواملی چند است که افق دید و
زاویه نگاه آدمی، از مهمترین آن عوامل به شمار میرود. نگاههاي مختلف از زوایاي گوناگون، شناختهایی متفاوت به انسان
میدهد و بنابراین، در نگاه به هر پدیده، باید مراتب و مواضع شناخت را مورد توجه قرار داد. هشتسال دفاع مقدس ملت ایران، از
جمله حقایق و پدیدههایی است که میتوان از دریچههاي مختلف به آن نگریست. این برهه فرازمند و پر افتخار نظام اسلامی،
تاکنون از ابعاد گوناگون مانند بعد سیاسی، نظامی، جغرافیایی، علمی، حماسی، تاریخی، مقایسهاي و جنبههاي دیگر مورد بررسی و
مطالعه قرار گرفته و علیرغم گفتههاي بیشمار، نهفتهها و نگفتهها نیز هنوز، بسیار دارد. بعد معنوي و عرفانی، یکی از آن نگاهها و
ابعاد ژرف و عمیق هشتسال دفاع مقدس است که چون گنجینهاي دستنخورده، آکنده از در و گوهر بوده و میسزد که از این
منظر، بس فزونتر بدان بنگریم و بر کولهبار معرفت و بینش خویش، بیفزاییم. در این دیدگاه، همواره به وجهه ملکوتی و باطنی
پدیدهها مینگرند، و جوهره اصلی این نگاه نیز همیشه اتصال و ارتباط پدیدهها با حضرت حق و تجلی جمال جمیل او در آنهاست.
از این دریچه است که بزرگ قهرمان حماسه کربلا حضرت زینب، علیهاالسلام، در خاك و خون غلتیدن عزیزترین بندگان الهی،
( شهادتها، سوختنها، اسارتها، مصیبتها و آن همه سختیها و ناملایمات را زیبا و والا میبیند و اظهار میدارد: ما رایت الا جمیلا. ( 1
نعمت ربوبی یاد » من جز زیبایی ندیدم! و امام امت، آن بزرگمرد الهی و عارف ژرف نگر بیبدیل، از جنگ تحمیلی به عنوان
میکند. و درستبه همین روست که معرفت جرعهنوشان کوثر معرفت و رهپویان کوي جهاد و شهادت، دلشان همواره به یاد آن
باغبان باغ عشق و » هشتسال میتپد و مرغ جانشان در آن حال و هواي معنوي و نورانی پرواز میکند. آري، سالهایی که به تعبیر
شهادت ، خمینی عزیز، بوي بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میداد. و پیروان مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان
گمنام، بر گلدستههاي آن، اذان شهادت و رشادت سر میدادند. ( 2) سالهایی که پرستوهاي مهاجر، از دروازه شهادت به معراج
وصل محبوب شتافته، یک شبه ره صد ساله میپیمودند. سالهایی که هر گاه دفتر دلها و آرزوها را میگشودي، در هر ورق و
صفحه آن، نوشته نبود مگر قطع تعلقات، عشق به شهادت، آسمانی شدن، وصل محبوب، دیدار رخسار یار، از خود رستن و به خدا
پیوستن و مانند اینها. و در صحنه عمل، نمیدیدي مگر صفا، صمیمیت، ایثار، محبت، خلوص و... آیا باب فیض بسته شد؟ و اکنون
بعد از گذشتبیش از یک دهه از پایان جنگ، هنوز شیرینی آن روزها و آن معنویتها در ذائقه جان انسانها احساس میشود;
هر دم رایحه روحبخش عشق به شهادت و وصال، مشام جانشان را عطرآگین میساخت، و ،« باغ جبههها » انسانهایی که خود در
لذت قرب به معشوق و پرواز تا بینهایت را با تمام وجود، میچشیدند! اما در کنار این احساس حلاوت و شیرینی، تلخی حسرت آن
روزها نیز آزارشان میدهد. همواره با افسوس و حسرت از آن برهه یاد کرده و بازگشتبه آن حال و هوا و آن قرب و لذت و عشق
به شهادت را بسان یک افسانه میپندارند. آنان بر این باورند که آن شرایط و آن معنویتها، اوجها، معراجها و پروازها دیگر تمام
بروجردي ها، و دیگر شهیدان » ، باکري ها » ، همت ها » شد! و دیگر هیچ وقتباز نمیگردد! دیگر نمیتوان پاي در بلنداي راه
شاهدي نهاد که از ذره ذره وجودشان بوي خدا و اشتیاق به شهادت، میشنیدي ;و لحظه لحظه عمرشان در راه نبرد و مبارزه براي
حق میگذشت... آیا براستی همین طور است؟ آیا براستی این باب فیض کلا بسته شد؟ آیا آن معبر مقدس و مبارکی که میشد از
آن به سوي معشوق پر کشید و به منزلتشهیدان رسید، دیگر باز نیست؟ آیا باب رشد و تکامل و معنویت از این معبر، هیچ گشوده
نیست؟ شما اي سلحشوران جبهههاي نبرد! اي سنگرنشینان هشتسال دفاع مقدس! اي حماسهآفرینان کشور امام زمان! و اي همه
گمشده میگردید و حسرت درك آن ایام و آن معنویتها را دارید! نیک به پاسخ این پرسشها، » جوانان و انسانهایی که به دنبال
گوش دل بسپارید: راه هرگز بسته نیست! سفره زیباي هشتسال دفاع مقدس، البته، برچیده شد ;اما باب فیض حضرت حق، هیچ
صفحه 29 از 72
گاه بسته نبوده و نخواهد بود ;مگر این که نزول فیض تکامل و هدف والاي خلقت انسان را تنها براي همان هشتسال، محدود و
محصور بدانیم ;و حاشا که نظام سنن آفرینش و فیض ربوبی، ناقص و ابتر باشد. شهیدان و منتظران شهادت در قرآن زیاد در
انتظارت نگذارم! بنگر اي عزیز! در دیدگاه قرآن، شهیدان و منتظران شهادت، هر دو یک مرتبت دارند و بر قله یک منزلت
ایستادهاند ;فقط به یک شرط ;که بر پیمان الهی خویش، همچنان پایدار و استوار باشند. حضرت حق میفرماید: منالمؤمنین رجال
صدقوا ما عاهدواالله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. ( 3) همانا از مؤمنان، بزرگمردانی هستند که
صادقانه به میثاق الهی خود وفا کردند، پس گروهی از آنان بر عهد خود ایستادگی کردند [تا در راه خدا شربتشهادت نوشیدند]،
یک گروه سخن » و گروهی نیز در انتظار [شهادت]اند و عهد و پیمان خویش را هیچ تغییر ندادند. در این آیه شریفه، خداوند از
مردان بزرگ و مؤمنی که » یک گروه عبارتند از » گفته و فضیلتبلند آنان را به تمامی انسانهاي مؤمن و متعهد معرفی میکند. آن
مردان الهی ، برخی اجلشان سر آمد و در » سپس بدین نکته میپردازد که از این گروه .« صادقانه به عهد و پیمان خویش وفا کردند
و خصوصیتبزرگ آنان این است که « در انتظار شهادت به سر میبرند » میدان نبرد به شهادت رسیدند، و برخی دیگر سر نیامد و
یک منزلت ; بزرگمردانی که به عهد خدایی خویش وفا » یک گروه است و » همچنان بر آن عهد و پیمان وفا دارند. پس سخن از
کرده و آن را تغییر ندادند. از این مردان الهی، برخی شهید شدند و برخی نیز منتظر شهادتند. بنابراین در دیدگاه قرآن، آنان که بر
که آماده و منتظر شهادت باشند، « بسازند » عهد و میثاق خویش وفادار و پایدار باشند و آن سان بر روي خود کار کرده و خویش را
با شهیدان یکسان خواهند بود. و از این روست عزیزان ;که مینگرید: راه باز است! آري البته در زمان هشتسال دفاع مقدس،
سرازیري فیض بودند. آن قدر معنویت، حال و هواي شهادت و زمینه قرب به حق فراهم بود که هر کس اهل » انسانها به تعبیري در
این راه بود، میتوانست آن را بسرعت طی کند و در مراتب رشد و کمال پرواز نماید. اما اکنون، انسانها به زمان همان تعبیر در
سربالایی فیض قرار گرفتهاند و طی این راه، بسی مشکلتر است، اما در هر حال، راه بسته نیست. و بعلاوه، آیا چنین نیست که هر چه »
مبارزه سختتر و راه مشکلتر باشد، ثواب و ارزش آن نیز فزونتر خواهد بود؟ آري، دقیقا همین است. انتظار، مکتب خودسازي و
و سرازیر وجود دارد که بتوان آن را بسرعت طی کرد و به مقصد رسید؟ میگویم: « میانبر » آمادگی اکنون اگر بپرسی: آیا راهی
آري، هست! مکتب انتظار امام عصر، علیهالسلام، مکتبی که اگر صادقانه در آن پا نهی و دل به محبوب دهی، تو را بدین قله بلند و
مقصد ارجمند خواهد رسانید. آیا در معارف و تعالیم این مکتب نخواندهاي که: من هر روز صبحگاهان و در تمام عمر خویش، با
مولاي خود صاحبالزمان، عهد و پیمان میبندم، و بر این میثاق نیز بس استوارم و از آن هیچ گاه باز نخواهم گشت. بارالها مرا از
یاران و یاوران او و... از آنان قرار بده که در میدان نبرد و در حضور او، شهدشهادتنوشیدهوفداياومیشوند. بارالها، اگر در این
رهگذر، عمرم به سر آمد و از دنیا رفتم، هنگام ظهور، مرا از قبرم برون آر، در حالی که کفنم همچون لباس رزمم باشد، و در راه
یاري آن حضرت، شمشیر از نیام برکشیده، نیزه به دست گرفته، و نداي آن امام همام را لبیک گویم. ( 4) لطف این تربیت والا و
منتظر شهادت میسازد، و براستی چنین » انسانساز در مکتب انتظار و محبت امام عصر، علیهالسلام، در این است که: اولا: انسان
میکند. و ثانیا: حتی با سر آمدن اجل نیز، این باب بسته نمیشود! بلکه اگر انسان حقیقتا جوهره انتظار و آمادگی شهادت را در
جان خویش به وجود آورده باشد، هنگام ظهور به اذن الهی، به این جهان برگشته ( 5) و به دیدار یار و توفیق جهاد و سرانجام
شهادت، آن هم در پاي رکاب امام زمان، علیهالسلام، نایل خواهد گشت. پس در حقیقت، انتظار و محبت امام عصر، علیهالسلام،
منتظران شهادت در مکتب قرآن، میتوان بسرعت و باشتاب در آن ره سپرد و به » همان بستر و راهی است که براي رسیدن به منزلت
مقصد نزدیک گردید. و این، از آن روست که در مکتب انتظار، انسان با جوهره معرفت، محبت و اطاعت امام زمانش، میتواند
و چنان از تعلقات و موانع انسانیت و تکامل رها گردد که بحقیقت، آماده پرواز به کوي محبوب و منتظر شهادت « خود را بسازد »
شود. فقط... آري، فقط باید در این کوي، جدا گام نهاد شمهاي از معرفت امام زمان بر لوح دل نوشت و جرعهاي از جام محبت آن
صفحه 30 از 72
عزیز نوشید. و سپس شاهد پرواز و معراج روح تشنه خویش بود. ما، همه به مکتب امامت و ولایت امام عصر، علیهالسلام، معتقد
حلوا شیرین است، و کسی که حلوا را بچشد و حلاوت آن را با تمام :« بگوید » هستیم و نوعا منتظر اوییم. چقدر فرق است که کسی
وجود احساس کند! آري، عزیزان! شما که در حسرت آن روزها، آن معنویتها، و آن پروازها و معراجها به سر میبرید! در این وادي
به مقصد نزدیک شد. نتیجه اینکه: 1- آدمی « میانبر » قرآنی پاي نهید و بنگرید چه سان میتوان آسان، این راه را طی کرد و از
براي تکامل آفریده شده، و تکامل او رسیدن به مقام انسانیت و قرب حضرت حق است. 2- این جهان و امکاناتی که در اختیار
آدمی است، راه و وسیله رسیدن به این مقصد عظیم است. 3- بر اساس این غایت و هدف حکیمانه الهی، راه فیض و نیل به تکامل
براي انسان همیشه باز است و هیچ گاه بسته نمیشود. 4- طی این راه و رسیدن به مقام قرب، حتی به مرتبتشهیدان در همه زمانها
منتظر شهادت برسد، در » امکانپذیر است. 5- از دیدگاه قرآن، انسان مؤمنی که صادقانه به عهد بندگی خویش وفا کرده و به مرتبه
مقام و منزلتبا شهیدان یکسان خواهد بود. 6- والاترین و عینیترین بستر حرکت در این مسیر، مکتب انتظار امامعصر، علیهالسلام،
است. 7- ثواب یک یا بیستیا هزار شهید یا غلتیدن در خون خود در راه خدا ( 6) و مانند آن که در روایات معتبر براي منتظر امام
زمان، علیهالسلام، وارد شده، همه از این دیدگاه بخوبی قابل توجیه عقلی و منطقی است. 8- در این مکتب، انسان میتواند در
فضایی بسیار معنوي و نورانی، تا آخر عمر زندگی کرده و براي درك محضر امام عصر، علیهالسلام، و نبرد در رکاب آن حضرت،
حتی براي بعد از مرگ نیز امیدوار باشد. سخن را با این کلام شیواي امام شهیدان به پایان میبریم که: جنگ ما، جنگ حق و باطل
بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالتبود ;و این جنگ از آدم تا ختم زندگی
وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از
خودگذشتگی و صلابتبیفایده است... ( 7) پینوشتها: 1. بحارالانوار، ج 2. این تعبیرات از پیام امام خمینی، در وصف بسیج
رجعت » مفاتیحالجنان. 5. اشاره به مساله ،« دعاي عهد » 4. ترجمه فرازي از . استفاده و اخذ شده است. 3. سوره احزاب ( 33 )، آیه 23
7. از پیام امام . که از عقاید مسلم و مستدل شیعه است. 6. ر.ك: الصدوق، محمد بن علی بنالحسین، کمالالدین، ج 2، ص 377
(3/12/ خمینی، قدسسره، به حوزههاي علمیه ( 1367
حاصل دعا
علی به آسمان دوخته شده بود. چیزي در وجودش شکسته بود و شکستن آن، اشک را به چشمانش آورده بود. نمیدانست » نگاه
سمانه متوجه نگاه پریشان علی » . دلش شکسته بود یا غرور مردانهاش و یا بعد از این همه انتظار، خانه آرزوهایش فرو ریخته بود
شده بود. اما به خودش اجازه نمیداد حرفی بزند یا سؤالی بکند علی احساس کرد بیش از این تحمل سکوت خانه را ندارد. از جا
بلند شد و به سمت در رفت. سمانه که میدانستسکوت دلگیر خانه، مرد را فراري میدهد ;اعتراضی نکرد. علی به سمتحجره
دوستش محمد بن علی اسود به راه افتاد. مردي جوان و خوش سیما که دیدارش همواره به او آرامش میداد. به نزدیکی حجره که
رسید دید محمد بر سکوي جلوي حجرهاش نشسته و به حساب و کتاب فروش پارچههایش مشغول است. علی بن حسین را که دید
از جا برخاست. چهره گرفته او دلش را لرزاند: - چه شده؟ اتفاقی افتاده؟ علی سر تکان داد: نه... فقط از سر دلتنگی به دیدارت
آمدهام. - خوب کردي دوست من اما چرا از سر دلتنگی؟ علی روي سکو روبروي محمد نشست: دلم نمیخواهد زبانم به شکوه و
شکایت گشوده شود. اما خودت خوب میدانی که حسرت داشتن یک فرزند چقدر زندگی را برایم تلخ و ناگوار کرده است
همسرم را هم که میشناسی. زن خوبی است، اما نمیتواند صاحب فرزند شود و همین مساله هر دوي ما را رنج میدهد. -
خواستخدا بر این بوده. - در این که ذرهاي شک ندارم. اما نمیدانم چرا مدتی است نمیتوانم با این مساله کنار بیایم و بپذیرم که
تا پایان عمر، آرزوي داشتن فرزندي بر دلم بماند. محمد از جایش بلند شد و دستش را روي شانه علی گذاشت: فکري به خاظرم
صفحه 31 از 72
رسید. من نامهها و درخواستهاي شیعیان را به حضور حسین بن روح میبرم تا او به دست مبارك صاحبالامر، علیهالسلام، برساند.
چطور است که تو هم نامهاي بنویسی و در آن از حضرت بخواهی تا برایت دعا کنند تا به برکت دعاي آن حضرت خداوند فرزندي
به تو عطا فرماید. چشمان علی درخشید و دلش از یک شادمانی و نشاط ناگهانی فرو ریخت: میشود؟ - چرا که نه؟ تو خواهش
دلت را بنویس. مطمئنم صاحبالامر آن را بدون پاسخ نمیگذارند. محمد، منتظر جوابی از سوي علی نشد. چون میشد رضایت و
شادمانی را از نگاه درخشان او خواند. برخاست و از صندوقچه گوشه حجرهاش قلم و کاغذي آورد تا علی خواستهاش را بنویسد.
علی با اشتیاق درخواستش را نوشت و نامه را به محمد سپرد. او از وکلاي سفیر و نایب سوم حضرت، حسین بن روح بود و با او
ارتباط داشت و میتوانستبراحتی پاسخ نامه را برایش بیاورد. با نوشتن نامه گویی بار سنگینی از دوش علی برداشته شد. نامه را که
به محمد سپرد، راهی خانه شد. سمانه در را به روي او گشود. درخشش چشمان همسرش او را متعجب کرد، آهسته پرسید: خبري
شده؟ علی لبخند زد: نه... خبري نشده، اما امیدوارم بشود! زن از حال مردش سر در نیاورد: نمیدانم... ولی دلم روشن است. - از
حرفهایتسر در نمیآورم. تو وقتی از خانه بیرون رفتی گرفته و دلگیر بودي، بدون اینکه به من بگویی کجا میروي رفتی و حالا
شادمان برگشتهاي. علی کفشهایش را از پا درآورد و به اتاق رفت: احساس میکنم بزودي در زندگیمان گشایشی خواهد شد.
نامهاي براي صاحبالامر نوشتم تا دعایمان فرماید شاید خانه تاریک و سوت و کورمان به حضور فرزندي روشن شود. زن دلش
فرو ریخت. احساس گنگی بر دلش چنگ زد. معنی این احساس را نفهمید. فقط حس کرد دیگر نباید آنجا بماند. راهش را کج
کرد و به سمتحیاط خانه برگشت. بر خلاف حال علی نمیفهمید چرا از این خبر آرامش پیدا نکرد... انتظار بر جان علی چنگ
انداخته بود. هنوز خبري از جواب نامهاش نشده بود و هر وقت از محمد سراغ گرفته بود، گفته بود دیر رسیدن جواب نشانه این
است که نامهات به دستخود حضرت رسیده و طول میکشد تا جواب برسد. صبر داشته باش! اما نمیتوانست صبر کند. صبح یک
بار به حجره محمد رفته بود، اما خبري نشده بود. دوباره دلش هواي آنجا را کرد. با خودش فکر کرد، شاید بعد از رفتن من خبري
شده باشد. میروم شاید جوابم رسیده باشد. و از این انتظار خلاص شوم. سمانه نپرسید کجا میرود ;میدانست این سه روز، علی
بیتاب رسیدن جواب است و نمیدانست چرا دلش میلرزد وقتی این بیقراري علی را براي رسیدن پاسخ میبیند. علی از خانه
بیرون رفت. فاصله کوتاه خانه تا حجره محمد را با شوق و دلهره طی کرد. محمد او را که از دور دید، به استقبالش شتافت: سلام
برادر! داشتم به خانهات میآمدم. نامهات رسیده. علی شادمان جلو رفت: پس بگو چرا این قدر بیقرار بودم. نامهام رسیده... محمد
نامه حضرت را به دست علی داد. علی نامه را گرفت و بر چشم گذاشت و بعد باز کرد. حضرت در جواب نامهاش فرموده بودند:
علی با «. ما براي تو این مورد را از خداوند خواستیم و دعا کردیم و بزودي دو پسر نیکوکار و خوب، روزي تو خواهد شد »
نهایتشادمانی و نشاط صورت محمد را بوسید و از او خداحافظی کرد و بسرعتبه خانه برگشت. دلش میخواست هر چه زودتر
پیغام حضرت را به سمانه برساند. در که زد او با چشمانی اشکبار در را به رویش گشود. دل علی از دیدن این حال او فرو ریخت:
چه شده؟ - چیزي نیست. رویش را برگرداند تا مجبور به توضیح نباشد. علی شادي رسیدن نامه را از یاد برد: حرف بزن. چه خبر
شده؟ در نبودن من چه اتفاقی افتاده؟ - تو مگر براي گرفتن پاسخ نامهات به دیدار محمد نرفته بودي؟ - چرا. - خوب! چه جوابی
گرفتی؟ - تو اول بگو چرا این قدر آشفته و گریانی تا من هم بگویم چه جوابی دریافت کردهام. سمانه با دست اشک صورتش را
پاك کرد: نه. هر چه باشد پاسخ صاحبالامر از علت نگرانی من عزیزتر و مهمتر است. علی با خودش اندیشید: شاید خبر نامه او را
خوشحال کند. نامه را به دست او داد. سمانه نامه را گشود. با خواندن نامه قلبش بشدت شروع به تپیدن کرد، انگار که بخواهد از
قفسه سینهاش بیرون بزند. آهسته زمزمه کرد: دو پسر نیکوکار و خوب؟! علی جواب داد: آري! امام فرموده که از خداوند
درخواست نموده و خدا هم که دعاي امام را رد نمیکند. -در این که شک ندارم. - خب! پس خوشحال باش. - دلم میخواهد
خوشحال باشم اما نمیتوانم. چند روز است که میخواهم حرفی را بزنم اما نمیتوانم. - بگو... هر چه در دلت میگذرد بگو. -
صفحه 32 از 72
علی... من به نزد طبیب رفتم. - خب؟! - او گفتبا شرایطی که دارم امیدي به داشتن فرزند نمیرود. - پناه بر خدا! امام معصوم
راست میگوید یا طبیب؟ - هر دو. - منظورت چیست؟ - طبیب گفت اگر همسرت را دوست داري باید از او جدا شوي. من به او
گفتم که تو چقدر به داشتن فرزند علاقه داري و او گفت پس بهتر است. علی دست او را گرفت: نه... سمانه... نه... تو قبل از آنکه
همسر من باشی دختر عموي منی. من تو را دوست دارم. - اما من میدانم سخن امام معصوم، به حقیقت میپیوندد. - از کجا
میدانی که خود تو مادر پسران من نباشی؟ - نه اینکه بگویم به حرف طبیب بیش از امام ایمان دارم. نه، فقط احساسی گنگ به من
میگوید که من مادر نمیشوم و این منافاتی با سخن امام ندارد. تو میتوانی همسر دیگري اختیار کنی و از او صاحب دو پسري
شوي که حضرت به تو وعده داده. علی درمانده به صورت سمانه خیره شد. او آنقدر با قاطعیتحرفش را زد که علی براي حرفش
پاسخی نداشت. نامه را سمانه به او برگرداند و به اتاق رفت. علی تاب ماندن نداشت. تنها کسی که میتوانستبه او آرامش بدهد و
حرف دلش را بفهمد محمد بود. به حجره او برگشت. محمد داشتحجره کوچکش را میبست تا براي نماز به مسجد برود. علی را
که دید جا خورد: سلام چه شده؟ - سلام چیزي نیست، من آمدهام تا... محمد دست او را گرفت و روي سکوي حجرهاش نشاند:
حرف بزن. چرا اینقدر پریشان احوالی؟ تو که همین چند دقیقه پیش از دریافت نامه حضرت صاحب الامر این همه شادمان شده
بودي چه بر سرت آمد؟ - من به خانه رفتم تا این مژده صاحب الامر را به همسرم برسانم. اما او را گریان و آشفته دیدم. او به نزد
طبیب رفته بود و طبیب به او گفته بود اگر مرا دوست دارد باید از من جدا شود. چرا که هرگز صاحب فرزندي نخواهد شد. همسرم
از بیماري سختی رنج میبرد و قادر به بچه دار شدن نیست. - اما این مژده مکتوب صاحب الامر، علیهالسلام، است. تو اعوذ بالله
حرف طبیب را بالاتر از حرف و سخن آن حضرت میدانی؟ - پناه بر خدا... نه من هم به او همین را گفتم. گفتیک احساس
گنگ به او میگوید که مادر فرزندان من نخواهد بود. - نگران نباش. نامهاي بنویس و مساله را مطرح کن. امیدوارم که حضرت
جواب روشنی بدهند. - شرم دارم از اینکه دوباره نامه بنویسم آیا مقام و شان امام معصوم، بالاتر از این نیست که وقت گرانبها و
مبارکشان را صرف خواهشهاي کوچک ما کنند؟ محمد دستش را روي شانه علی گذاشت: چرا... چرا وقت امام، بسیار ارزشمند
است اما آن حضرت هم چون اجداد طاهرینش میداند که جز او پناهی نداریم، مگر جد او بر سر سفره جذامیان و گدایان ننشت و
با آنها همغذا نشد؟ آنها خاندان کرامت و بزرگوارياند و خواهشهاي کوچک و نخواسته ما را هم بدون پاسخ نمیگذارند. بیا به
مسجد برویم و نمازمان را بخوانیم. بعد از نماز نامهات را بنویس. امیدوارم تو و همسرت از این دل نگرانی نجات پیدا کنید. بر خیز
که صداي مؤذن بلند شد. صداي در که بلند شد علی فانوس را برداشت و به حیاط رفت. محمد بود که به سراغش آمده بود. -
سلام برادر... پاسخ نامه ات رسیده حیفم آمد تا صبح صبر کنم. نامه را به دست او داد. دستهاي علی از هیجان و امید میلرزید. نامه
را گرفت و بوسید. محمد نخواست مزاحم حال او باشد. حداحافظی کرد و رفت. علی در را بست و همانجا پشت در، در پرتو نور
فانوس نامه را گشود و خواند: تو از این زن داراي فرزند نمیشوي و بزودي زنی را اهل دیلیمه را به همسري بر میگزینی که دو
فرزند فقیه از او نصیب تو میگردد. علی با خودش زمزه کرد: حالا میفهمم چرا سمانه میگفت احساسی به او میگوید که از من
صاحب فرزندي نمیشود... راضیام به رضاي او. فانوس و نامه را برداشت و به اتاق رفت. همسرش بیدار شده بود. اما نتوانسته بود
حرفهاي آنها را بشنود. ولی متوجه شده بود که علی نامهاي دریافت کرده. علی او را بیدار دید و جا خورد. هنوز میخواست فکر
کند که چطور به او موضوع را بگوید، که سمانه مجالش نداد. بلند شد و نامه را از دست او گرفت و به علی فرصت عکس العمل
نداد. نامه را بوسید و خواند و در برابر بهت و حیرت علی با آرامش گفت: - خوشحالم که دلم هنوز زنده است و به من دروغ
نمیگوید. به تو گفتم که من مادر نمیشوم. هر زمانی که خواستی همسر تازهات و مادر آن پسران نیکو را به خانه بیاوري من
آمادهام. علی با تعجب و حیرت گفت: همسري که من هنوز از وجود او بیخبرم؟ سمانه هم با لبخند گفت: امام، خود بر همه چیز
آگاه است. بزودي پیشگویی امام، به حقیقت میپیوندد و فرزندانی که به دعاي صاحب الامر متولد شوند، حتما فرزندانی نیکو و پر
صفحه 33 از 72
برکت هستند. خوشحال میشوم بتوانم دایه آنها باشم و در ضمن تو را هم ترك نکنم و از تو جدا نشوم. نگاه بزرگوار سمانه به
ماجرا، علی را سختشگفت زده کرد. میدانست این آرامش و پذیرش همسرش هم مولود عنایت صاحب الامر، علیهالسلام، است.
نامه را از او گرفتبوسید و رفت تا وضو بگیرد و دو رکعت نماز شکر به جا آورد. آنچه که او را نگران کرده بود، با خیر و خوبی
گذشته بود. حالا سمانه هم تکلیف دل خودش را میدانست و میدانست اگر نمیتواند مادر فرزندان علی باشد در عوض میتواند
دایه و پرستار آنها باشد و همین برایش کافی بود. از ورود جمیله زنی که از دیلیمه به بغداد آمده بود و دست تقدیر او را به خانه
علی بن حسین آورده بود، سالها میگذشت و محمد و حسین دو پسر وعده داده شده صاحب الامر، علیهالسلام، حالا هر کدام
فقیهی نامور بودند و محمد به خاطر حافظه شگفت انگیزي که در حفظ و بیان احادیث داشت و هر حدیث را بدون ذرهاي کم و
صدوق شهرت یافته بود. و در هر مجلسی که حضور مییافتحیرت همگان را بر میانگیخت و مکرر » کاستبیان میکرد به
میگفت: عجیب نیست که من به دعاي صاحب الامر علیهالسلام، متولد شدهام و به این امتیاز مباهات میکنم و آن را بزرگترین
افتخار خودم میدانم... شیخ صدوق از زیارت امام رضا، علیهالسلام، برگشته بود و در نیشابور در اتاق کوچکی اطراق کرده بود. هر
روز شیعیان زیادي به دیدنش میآمدند و همه در موضوع غیبت صاحب الامر، علیهالسلام، حیران و سرگشته و دچار اشتباه بودند.
شیخ که فرسنگها راه را از بغداد آمده بود و در سر راهش همه جا به این مشکل برخورده بود، احساس اندوهی عمیق میکرد. در
پرتو نور شمعی نشسته بود و به غیبت میاندیشید... کمکم خواب بر او غلبه کرد و به خواب رفت. در خواب خود را در مکه یافت
که برگرد کعبه طواف میکرد. در طواف و دور هفتم بود که خود را کنار حجرالاسود دید. سنگ را بوسید و گفت: این امانتی
است که میپردازم و پیمانی است که ادا میکنم تا تو به وفا داري من گواهی دهی. در این لحظه ناگهان مولاي خویش حضرت
صاحبالامر، علیهالسلام، را دید که بر در خانه کعبه ایستاده است. شیخ صدوق دلباخته و پریشان خاطر خود را به حضرت، رساند،
حضرت، از چهره صدوق پی به راز درون او برد که چقدر به خاطر اشتباهات شیعیان درباره امر غیبت آزرده خاطر است. شیخ به
چرا درباره غیبت کتاب تالیف نمیکنی تا اندوه دلت را بر طرف » - : حضرت، سلام کرد. آن حضرت، جواب دادند و فرمودند
صدوق گفت: یابنرسولالله، درباره غیبت چیزهایی تالیف کردهام. حضرت فرمودند: آنها به این روشنی که من دستور «؟ کند
میدهم مطلوب نیستند. اکنون کتابی مستقلا درباره غیبت تالیف کن و غیبتهایی را که پیامبران داشتهاند در آن درج نما. حضرت
بعد از فرمودن این جملات از شیخ صدوق دور شدند. و شیخ هراسان از خواب بیدار شد. چشم که گشود همه آنچه در خواب
دیده بود بروشنی در ذهنش نقش بست. از جا برخاست وضو گرفت و تا طلوع فجر اشک ریخت و براي انجام فرمان امام دعا کرد و
کمالالدین و تمامالنعمۀ حاصل آن شب پر برکت و آن » چون صبح شد نوشتن کتابی را که امام فرموده بود شروع کرد و کتاب
رؤیاي صادقانه شیخ صدوق بود. شهر ري از جمعیت موج میزد. خبر به تمام شهر رسیده بود و علما و بزرگان و مردم از گوشه و
کنار به سوي سردابه محل دفن شیخ صدوق میآمدند تا آنچه را که شنیده بودند به چشم خویش ببینند. سردابه مدفن صدوق
خراب شده بود و آنها که براي تعمیر آمده بودند بدن او را سالم دیده بودند. و علما و فقها را به شهادت و گواهی طلبیده بودند.
شیخ صدوق که در سال 381 هجري بعد از طی عمري پر برکت و تالیف سیصد جلد کتاب که همه نشانه گویاي اثر دعاي امام
عصر، علیهالسلام، بود، به خاك سپرده شده بود و حالا بعد از صدها سال از خاکسپاریش، بدن او را کاملا سالم یافته بودند. او که
یک عمر طولانی را براي نشر علوم و معارف ائمه، علیهمالسلام، سپري کرده بود، نیشابور، بغداد، کوفه، خراسان، ماوراءالنهر، بخارا
و... را زیر پا گذاشته بود تا مذهب شیعه را براي آنانی که عقاید شیعه را ناصحیح میدانستند. توضیح دهد و اینک جاي شگفتی
نبود که بدنش را سالم و معطر یافته بودند. پیکر سالم و پاك شیخ صدوق همانگونه که در سال 381 دفن شده بود، بعد از تعمیر
من لا یحضره الفقیه او که یکی از کتب اربعه و معتبر حدیثشیعه » سردابه با حضور علما، بزرگان و مردم تهران دفن شد. اما کتاب
کمالالدین و اتمامالنعمۀ او که به فرمان حضرت » و منبع مهمی در استنباط احکام شرعی و دینی بود و شامل 5963 حدیث، و کتاب
صفحه 34 از 72
نوشته شده بود، همچنان قرنها بعد از حیات پر ثمرش روشنیبخش محافل شیعیان است.
تکلیف عاشقان